يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۴۲ ب.ظ
شایان عزیزی
انتظار فرج
امام صادق علیه السّلام از وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره مقام منتظران ظهور و علاقه مندان به ساحت قدس حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء و آباء گرامی اش چنین نقل فرموده اند:
طوبی لمن ادرک قائم اهلبیتی و هو مقتد به قبل قیامه یتولی ولیه و یتبراء من عدوه و یتولی الائمة من قبله اولئک رفقائی و ذووا ودی و مودتی و اکرم امتی علی و اکرم خلق الله علی. [1] .
خوشا به حال کسانی که قائم از اهل بیت مرا درک کنند و اقتدای به آن حضرت می کنند (فرمانبرداری) پیش از قیامش، دوستان او را دوست می دارند و با دشمنانش دشمن اند و از آنها تبرا می جویند و ائمه معصومین قبل از آن حضرت را دوست می دارند. اینان رفقای من و دوستان من و بهترین افراد امت من در نزد من بلکه بهترین مخلوقات خداوند برای من هستند (گوارا باد بر صاحبان این نعمت (ولایت)).
حذیفه می گوید: دیدم رسول معظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پرده کعبه را گرفته و گریه می کند. عرض کردم یا رسول الله! چه چیز شما را به گریه آورده است؟
خداوند چشمهای تو را نگریاند. فرمودند:
یا حذیفه قد ذهبت الدنیا او کانک بالدنیا لم تکن قلت فداک ابی و امی یا رسول الله فهل من علامة یستدل بها علی ذلک قال نعم یا حذیفة احفظ بقلبک و انظر بعینک و اعقد بیدک اذا ضیعت امتی الصلواة و اتبعت الشهوات و کثر الخیانات و قلت الامانات و شربوا القهوات و اظلم الهوی و غار الماء و اغبرت الافق و خیفت الطرق و تشاتم الناس و فسدوا و فجرت الباعة و رفضت القناعة و ساءت الظنون و تلاشت السنون و کثرت الاشجار و قلت الثمار و غلت الاسعار و کثرت الریاح و تبینت الاشراط و ظهر اللواط و استحسنوا الخلف و ضاقت المکاسب و قلت المطالب و استمروا بالهوی و تفاکهوا بینهم بشتیمة الاباء و الامهات و اکلوا الربا و فشا الزنا و قل الرضا و استعملوا السفهاء و کثرت الخیانة و قلت الامانة و ذکی کل امرء نفسه و عمله و اشتهر کل جاهل بجهله و زخرفت جدران الدور و رفع بناء القصور و صار الباطل حقا و الکذب صدقا و الصحة عجزا و اللؤ م عقلا و الضلالة هدی و البیان عمی و الصمت بلاهة و العلم جهالة و کثرت الایات و تتابعت العلامات و تراجموا بالظنون و دارت علی الناس رحی المنون و عمیت القلوب و غلب المنکر المعروف و ذهب التواصل و کثرت التجارات و استحسنوا البطالات و تهادوا انفسهم بالشهوات و تهاونوا بالمعضلات و رکبوا جلود النمور و اکلوا الماءتور و لبسوا الحبور و آثروا الدنیا علی الاخرة و ذهبت الرحمة من القلوب و عم الفساد و اتخذوا کتاب الله لعبا و مال الله دولا و استحل الخمر بالنبیذ و النجش بالزکوة و الربا بالبیع و تکافاء الرجال بالرجال و النساء بالنساء و صارت المباهات فی المعصیة و الکبر فی القلوب والجور فی السلاطین و السفاهه فی سائر الناس فعند ذلک لا یسلم لذی دین دینه الا من فر بدینه من شاهق الی شاهق و من واد الی واد و ذهب الاسلام حتی لایبقی الا اسمه و اندرس القران من القلوب حتی لایبقی الا رسمه یقرؤ ن القرآن لا یجاوز تراقیهم لا یعلمون بما فیه من وعد ربهم و وعیده و تحذیره و تنذیره و ناسخه و منسوخه فعند ذلک تکون مساجدهم عامرة و قلوبهم خاربة من الایمان علمانهم شر خلق الله علی وجه الارض منهم بدت الفتنة و الیهم تعود و یذهب الخیر و اهله و یبقی الشر و اهله و یصیر الناس بحیث لایعباء الله بشیء من اعماله قد حبب الیهم الدینار و الدارهم حتی ان الغنی لیحدث نفسه بالفقر. [2] .
ای حذیفه! دنیا از بین رفته یا مثل اینکه تو در این دنیا نبودی. عرض کردم پدر و مادرم به قربانت باد! آیا علائمی هست که دال بر وقوع چنین وضعی در دنیا باشد؟ فرمودند: آری - ای حذیفه! - مطالبی که می گویم به قلبت بسپار و با چشمت ببین و با انگشتانت شماره کن:
1. وقتی که امت من نماز را ضایع کنند.
2. از شهوات پیروی کنند.
3. خیانت در میان مردم زیاد شود.
4. امانت و امانتداری کم شود.
5. مشروبات الکلی بنوشند.
6. فضا تاریک شود (ممکن است به خاطر آلودگی فضا به معصیت یا دود ناشی از بنزین و غیره باشد).
7. به واسطه خشکسالی، آب قناتها و چاهها کم می شود - کما اینکه الان شده است -.
8. آسمان و این فضای لایتناهی غبارآلود شود (ممکن است کنایه از ظلمهای جهانی باشد مانند جنگهای جهانی از قبیل دو جنگ اول و دوم و جنگهای پراکنده).
9. امنیت از راههای زمینی و هوایی برداشته شود (نظیر هواپیما ربایی، آدم دزدی).
10. و مردم همدیگر را سب و لعن کنند.
11. خانواده ها در دامن فساد سقوط کنند (مانند بی حجابی، رقاصی، قمار و غیره).
12. مردم در زندگی گرفتار تجملات و مدپرستی شوند و سرانجام قناعت و میانه روی متروک گردد.
13. افراد جامعه نسبت به یکدیگر بدبین شوند و سوءظن و عدم اعتماد بر جامعه سایه افکند.
14. سالهای دنیا پست و خوار شود.
15. درختکاری زیاد شود و محصولها اندک شود.
16. قیمتها بالا رود (نرخ اجناس مورد لزوم به طور سرسام آوری بالا برود تا جایی که زندگی را تبدیل به جهنم سوزان کند).
17. بادها زیاد شود (طوفانها و تندبادها مرتبا در دنیا زیانهای سنگین جانی و مالی به بار آورد).
18. پرده از روی باطن مردم برداشته شود (و جنایتکاران و دنیاپرستان و جاه طلبان شناخته شوند، یا بدان آشکار شوند یا علائم ظاهر شوند).
19. عمل شنیع لواط علنی شود (کما اینکه در انگلستان با گذراندن قانونی از تصویب مجلس لواط بلامانع شده است).
20. خلاف، پسندیده شود.
21. تجارت و کاسبی دچار سختی و تنگی شود و اشیاء مورد درخواست کم شود.
22. تمام برنامه ها را با کمال گستاخی و خودسری بر مبنای هوای نفس (دلم می خواهد) پیاده کنند.
23. ناسزا و فحش دادن به پدر و مادران را وسیله سرگرمی و مزاح قرار دهند.
24. آشکارا ربا بخورند و کوچکترین ترسی از خداوند نداشته باشند.
25. بی عصمتی و زنا در میان مردم رواج پیدا کند (مراکز خودفروشی و زنا در دنیا با ابعاد گسترده ای بالاترین شاهد ماست).
26. خشنودی و راضی بودن از زندگی و برنامه آن بسیار کم شود.
27. افراد سفیه و نادان زمام امور را به دست گیرند.
28. خیانت به انواع و اقسام مختلف در میان همه طبقات زیاد شود.
29. امانت را بی اهمیت بدانند و به آن بی اعتنا باشند و افراد امین کم شوند.
30. افراد از اخلاق و کار خویش تعریف کنند.
31. نادانها به دلیل نادانی خویش مشهورند.
32. مردم خانه های خود را بیارایند و دیوارهای آن را زینت دهند.
33. قصرها و خانه ها بلند ساخته شود (مانند ساختمانهای چندین طبقه ای که آسایش و امنیت را از همسایه ها سلب می کند.)
34. باطل را به لباس حق جلوه دهند.
35. زشتی دروغ از بین برود بحدی که لباس راستی بر آن بپوشانند.
36. اگر کسی در کارش صحت عمل داشته باشد او را ضعیف بدانند.
37. پستی و لئامت و سرزنش یکدیگر را به حساب عقل بگذارند (صاحبش را عاقل بدانند)
38. گمراه بودن و راه کج رفتن را هدایت بشمارند.
39. بیان را کوری بدانند (اگر به وسیله بیان، حقایقی گفته شود که به نظر آنها خوش نیاید بگویند این شخص کور است و واقعیت دنیا را نمی بیند).
40. و خموشی را بی خردی بدانند.
41. دانشمند اگر بخواهد از علم خویش به نفع خود و جامعه حرف بزند او را جاهل و عملش را نادانی بدانند.
42. نشانه ها بسیار شود و علامتها یکی پس از دیگری ظاهر گردد.
43. تحقیق نکرده سخنان دور از حقیقت بگویند (مردم را متهم کنند و بدون دلیل آبروی بندگان خدا را بریزند).
44. آسیای مرگ بر سر جامعه بچرخد (جنگهای خانمانسوز به راه بیندازند و افراد بیگناه را قتل عام کنند، مانند بمباران مناطق مسکونی و غیر نظامی و..).
45. مردم از نظر بینش و دید قلبی کور شوند و حقایق را نبینند (مانند جنایاتی که از زمامداران خود می بینند و در عین حال می گویند خوب است).
46. کارهای ناپسند بر اعمال خوب غلبه پیدا کند (مردم طرفدار کارهای بد شوند).
47. محبت نسبت به یکدیگر وصله رحم از دلهای مردم برداشته شود.
48. تجارت و بازرگانی زیاد شود و مردم کارهای باطل و ناچیز را نیکو بدانند.
49. جان خود را به یکدیگر به خاطر شهوتهای زیادی که دارند، بذل کنند.
50. کارهای بزرگ را آسان شمارند (نظیر جنگ با دولتهای بزرگ).
51. از پوشیدن پوستهای حیوانات حرام گوشت (یا ذبح شرعی نشده) باکی نداشته باشند.
52. جامه های نرم و زیبا و نازک بپوشند (و بدن آنها از روی لباس پیدا باشد).
53. رغبت به دنیا پیدا کنند و آن را بر آخرت مقدم بدارند (اعمال بد مردم گواه این مطلب است).
54. رحم از دلهای همه مردم برود (اعم از زمامدار، تاجر، کاسب، زن، شوهر و غیر آنها).
55. فساد جنبه عمومی پیدا کند (خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو).
56. قرآن را به بازی بگیرند (از نام آن و آیاتش به نفع اهداف شوم خود سوء استفاده کنند).
57. اموال بیت المال (وجوه شرعیه) را مال شخصی خود بدانند یا حقوق شرعیه مال خود را ندهند و بگویند مال خودمان است.
58. مسکرات را با تغییر نام حلال بدانند.
59. در وقت دادن زکات مال خود خیانت کنند (کم بدهند یا جنس نامرغوب عرضه کنند).
60. ربا را به نام خرید و فروش و اجاره دادن محلی از مقروض بگیرند.
61. در فسق و فجور مردها با مردها و زنها با زنها برابری کنند.
62. به نافرمانی از خداوند (گناه کردن) مباهات کنند.
63. دلهای مردم پر از تکبر و نخوت شود و ظلم و جور در پادشاهان و نادانی در مردم (زیر بار ظلم رفتن) ظاهر شود.
64. در چنین وضعی دیندار باید دین خود را بردارد و از این طرف به آن طرف و از این قله کوه به آن قله و از این دره به دره دیگر برود تا سلامت دین داشته باشد.
65. از اسلام باقی نماند جز اسمی و از قرآن باقی نماند جز رسمی (قرآن در دلها کهنه شود و فقط اسم و رسمی از آن باقی بماند).
66. قرآن بخوانند در حالی که از گلوگاه و استخوان ترقوه و گردن نگذرد و از وعده های خداوندی و وعیدهای آن عملا در میان مردم خبری نباشد و از خداوند نترسند و به یاد او نباشند و از ناسخ و منسوخ قرآن بی خبر باشند.
67. در این حالات مساجدشان آباد باشد اما دلهاشان از تقوا و ایمان تهی.
68. علما و دانشمندان آن زمان بدترین مردم روی زمین باشند و تمام فسادها و فتنه ها از ناحیه آنها برخیزد و بازگشت همه آنها (فتنه ها) به سوی خود ایشان است.
69. مردم خیّر و نیکوکار و مراکز خیر از بین برود اما اهل شر و فساد بمانند.
70. مردم به خداوند عالم در کارهایشان بی اعتنا باشند و اعمالشان از روی تحقیق نباشد.
71. تنها محبوب مردم دینار و درهم باشد (ثروت دنیا از هر راهی که بیاید، حلال یا حرام، مانعی نداشته باشد).
72. هر قدر ثروتشان زیاد شود باز بگویند فقیریم.
خواننده عزیز!
این هفتاد و دو علامت را به منزله یک آیینه قرار بده و آن را در مقابل جهان امروز بگذار؛ اگر همه اینها را در این آیینه و در قیافه های این مردم ندیدید نویسنده را نفرین کنید وگرنه به دعای خیر از او یاد کنید. حتما می بینید.
جابر بن عبدالله انصاری می گوید:
قال حججت مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حجة الوداع فلما قضی النبی صلی الله علیه و آله و سلم ما افترض علیه من الحج اءتی مودع الکعبة فلزم حلقة الباب و نادی برفیع صوته ایها الناس فاجتمع اهل المسجد و اهل السوق فقال اسمعوا انی قائل ما هو بعدی کائن فلیبلغ شاهد کم غائبکم ثم بکی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حتی بکی لبکائه الناس اجمعین فلما سکت من بکائه قال اعلموا رحمکم الله ان مثلکم فی هذا الیوم کمثل ورق لا شوک فیه الی اربعین و ماءئة سنة ثم یاءتی من بعد ذلک شوک و ورق الی مائتی سنة ثم یاءتی من بعد ذلک شوک لاورق فیه حتی لایری فیه الا سلطان جائر او غنی بخیل او عالم مراغب فی المال او فقیر کذاب او شیخ فاجر او صبی و قح او امراة رعناء ثم بکی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقام الیه سلمان الفارسی و قال یا رسول الله اخبرنا متی یکون ذلک فقال صلی الله علیه و آله و سلم اذا قلت علمائکم و ذهبت قراؤ کم و قطعتکم زکاتکم و اظهرتم منکراتکم و علت اصواتکم فی مساجدکم و جعلتم الدنیا فوق رؤ وسکم و العلم تحت اقدامکم و الکذب حدیثکم و الغیبة فاکهتکم و الحرام غنیمتکم و لا یرحم کبیرکم صغیرکم و لا یوقر صغیرکم کبیرکم فعند ذلک تنزل اللعنة علیکم و یجعل باءسکم بینکم و بقی الدین بینکم لفظا بالسنتکم فاذا اوتیتم هذه الخصال توقعوا الریح الحمراء او مسخا او قذفا بالحجارة و تصدیق ذلک فی کتاب الله عزوجل «قل هو القادر علی ان یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم باءس بعض انظر کیف نصرف الایات لعلهم یفقهون». [3] .
فقام الیه جماعة من الصحابة فقالوا یا رسول الله اخبرنا متی یکون ذلک فقال صلی الله علیه و آله و سلم عند تاءخیر الصلوة و اتباع الشهوات و شرب القهوات و شتم الاباء و الامهات حتی ترون الحرام مغنما و الزکاة مغرما و اطاع الرجل زوجته و جفا جاره و قطع رحمه و ذهبت رحمة الاکابر و قل حیاء الاصاغر و شیدوا البنیان و ظلموا العبید و الاماء و شهدوا بالهوی و حکموا بالجور و یسب الرجل اباه و یحسد الرجل اخاه و یعامل الشرکاء بالخیانة و قل الوفاء و شاع الزنا و تزین الرجال بثیاب النساء و سلب عنهن قناع الحیاء و دب الکبر فی القلوب کدبیب السم فی الابدان و قل المعروف و ظهرت الجرائم و هونت العظائم و طلبوا المدح بالمال و انفقوا المال للغناء و شغلوا بالدنیا عن الاخرة و قل الورع و کثر الطمع و الهرج و المرج و اصبح المؤ من ذلیلا و المنافق عزیزا مساجدهم معمورة با لاذان و قلوبهم خالیة من الایمان و استخفوا بالقرآن و بلغ المؤ من عنهم کل هو ان فعند ذلک تری وجوههم وجوه الادمیین و قلوبهم قلوب الشیاطین کلامهم احلی من العسل و قلوبهم امر من الحنظل فهم ذئاب و علیهم ثیاب ما من یوم الا یقول الله تبارک و تعالی اءفبی تغترون ام علی تجترون «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون» [4] فو عزتی و جلالی لولا من یعبدنی مخلصا ما امهلت من یعصینی طرفة عین ولولا ورع الورعین من عبادی لما انزلت من السماء قطرة ولا انبت ورقة خضراء فوا عجبا لقوم آلهتهم اموالهم و طالت آمالهم و قصرت آجالهم و هم یطمعون فی مجاورة مولاهوم ولا یصلون الی ذلک الا بالعمل ولایتم العمل الا بالعقل. [5] .
در حجة الوداع (آخرین حج) در خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بودم. وقتی که پیامبر بزرگ اعمال واجب حج را تمام فرمودند به عنوان وداع به خانه کعبه نزدیک شدند، حلقه در خانه را گرفتند و با صدای بلند که همه اهل مسجدالحرام و بازاریان صدای مبارکشان را شنیدند و اجتماع کردند، فرمودند: ای مردم! بشنوید و به آنهایی که در اینجا نیستند برسانید. آنگاه وجود مقدس رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم گریه کردند و از گریه آن بزرگوار همه به گریه افتادند و چون از گریه فارغ شدند، فرمودند: ای مردم! خداوند شما را رحمت کند. مثل شما از امروز تا یکصد و چهل سال دیگر مانند درخت بی خار خواهید بود (ممکن است که کنایه از زندگی آرام باشد) و دویست سال دیگر بر شما خواهد آمد که مانند درختی باشید که هم برگ دارد و هم خاردار است (این نیز ممکن است کنایه از زندگی همراه با نیش و نوش و زحمت و خوشی باشد). دیگر بعد از این مثل شما مانند درختی است که خارهای جانگداز دارد و در این فصل از زندگی نمی بینید مگر پادشاه ستمگر یا ثروتمند بخیل یا عالم دنیاپرست یا فقیر دروغگو یا پیرمرد زناکار یا بچه گستاخ یا زن نادان و احمق. آنگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گریه کردند. سلمان فارسی از جا برخاست و عرض کرد: یا رسول الله! به ما خبر بده کی خواهد شد. حضرت فرمودند: هرگاه علما و دانشمندان شما کم شوند و قاریان قرآن شما از بین بروند و زکات دادن متروک شود و منکرات در اجتماع شما رواج پیدا کند و در مساجد صداهای شما بلند شود و کارهای مربوط به دنیا را مقدم بر امور اخروی بلکه روی سر آخرت بگذارید و علم را زیر پای خود قرار دهید (کنایه از علوم اسلامی و معارف حقه اهل بیت علیهم السلام است) و سخن معمولی و همگانی شما دروغ، میوه و نقل مجالس شما غیبت و آنچه به دست می آورید حرام باشد. (ای سلمان!) در آن زمان بزرگان بر کوچکان رحم نمی کنند و کوچکان نیز احترام بزرگان را نگاه نمی دارند (ای سلمان!) در این حالت، لعنت خداوند بر شما نازل می شود و سختیها دامن شما را خواهد گرفت و از دین در میان شما جز لفظی باقی نمی ماند و آنگاه که شما دارای این صفات ناپسند شدید، منتظر وزیدن باد سرخ یا سنگباران شدن یا مسخ شدن باشید، به درستی که در کتاب خداوند عزوجل آمده است: «خداست که می تواند به وسیله عذابهای مختلف از بالا و پایین (سنگباران یا بادهای سخت) شما را مجازات کند یا شما را گروه گروه کند و بچشاند برخی از شما را آسیب برخی دیگر. بنگر چگونه آیه ها را گونه گون می کنیم، شاید آنها فهم کنند».
در این موقع بعضی از اصحاب برخاسته، عرض کردند: یا رسول الله! به ما خبر ده این جریانات کی خواهد بود. فرمودند: آنگاه که نماز را در وقت خودش نخوانند، متابعت از شهوات کنند، شرب خمر کنند (زیرا قهوه خوردن گناه نیست)، به پدران و مادران ناسزا بگویند، به دست آوردن مال حرام را غنیمت بدانند و زکات دادن را زیان و ضرر تلقی کنند، مرد از همسر خود اطاعت کند، درباره همسایه جفا کنند، با ارحام قطع ارتباط کنند، رحم از بزرگان برداشته شود و حیای کوچکان کم گردد، ساختمانها را محکم بنا کنند، درباره نوکران و کلفتها ظلم کنند، شهادتشان از روی هوی و هوس باشد، حکم آنها بر اساس ظلم باشد، مرد پدرش را لعنت کند، برادر نسبت به برادر حسد ورزد، شرکاء در معاملاتشان به یکدیگر خیانت کنند، وفا کم شود، زنا شیوع پیدا کند، مردان خود را به لباس زنان بیارایند، پرده حیا از زنها برداشته شود، تکبر دلهای مردم را پر کند مانند سمهای کشنده ای که در بدنها جای می گیرد، کارهای خوب کم شود و جرایم و بدیها ظاهر شود، واجبات الهی سبک پنداشته شود، با گرفتن پول صاحبان مال را بستایند، ثروت را در راه غنا و خوانندگی به مصرف برسانند، از آخرت غفلت کنند و تمام توجه خود را به دنیا معطوف دارند، ورع و پرهیزکاری کم و طمع زیاد شود، هرج و مرج بالا گیرد، بندگان خدا در جامعه ذلیل و منافقان در میان مردم محترم باشند، مساجد از نظر ظاهر به وسیله اذان آباد اما دلهای ساکنان آن تهی از ایمان باشد، قرآن را سبک بشمارند، انواع خواریها درباره اهل ایمان اعمال کنند. در این هنگام می بینی که صورت این مردم چهره آدمی است اما قلبهای آنان دلهای شیاطین است (پر است از مکر و حیله و تکبر و امثال این صفات بد)؛ سخنان آنان از عسل شیرین تر اما دلهایشان پر است از زهرهای کشنده. اینان گرگهای درنده ای هستند که به لباس آدمیان در آمده اند. در این حالات، روزی نیست که خداوند به آنها نفرماید آیا از رحمت من مغرور شده و به من جراءت پیدا کرده اید؟ «تصور می کنید که من شما را بی فایده خلق کردم و بازگشت شما به سوی من نیست؟». به عزت و جلالم سوگند، اگر به خاطر بندگان صالح و با اخلاصم نبود یک آن به معصیتکاران مهلت نمی دادم و اگر ورع و پرهیزکاری بندگان باتقوا نبود یک قطره باران از آسمان فرو نمی فرستادم و یک برگ سبز از زمین نمی رویاندم. عجبا از مردمی که مال و ثروت را خدای خویش قرار داده اند و آرزوهای آنها طولانی است (با توجه به عمر کوتاه دنیا) و چشم طمع دارند که در جوار رحمت الهی باشند، و حال آنکه به مقام قرب نمی رسند مگر به وسیله عمل صالح و عمل هم قبول نخواهد شد مگر با راهنمایی عقل.
در این حدیث نبی معظم صلی الله علیه و آله و سلم از حوادث و بلاهایی که بعد از آن بزرگوار متوجه خاندان عزیزش می شود یاد می فرمایند و در ضمن به بعضی از علائم ظهور امام عصر ارواحنا له الفداء اشاره می کنند:
ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ذکر بلاء یلقاه اهل بیته حتی یبعث الله رایة من المشرق سوداء من نصرها نصره الله و من خذلها خذله الله حتی یاءتوا رجلا اسمه کاءسمی فیولوه امرهم فیویده الله و ینصره. [6] .
پرچمهای سیاهی از جانب مشرق (خراسان) به احتزاز در می آید. هر کسی که زیر این پرچمها برود و صاحبش را یاری کند خداوند او را یاری خواهد فرمود و هر فردی که آنها را مخذول کند، یعنی با پرچم و صاحب آن مخالفت کند، خداوند او را مخذول خواهد کرد تا اینکه مردی بیاید که نامش مانند نام من باشد. پس زمام امور را به دست گیرد و خداوند او را از نصرت و تاءییدات خودش بهره مند خواهد فرمود.
نعیم بن حماد می گوید:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تکون فتنة ثم تکون جماعة ثم تکون فتنة تعوج فیها عقول الرجال. [7] .
رسول معظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: بعد از من فتنه هایی خواهد بود و جماعتهایی رهبری فتنه ها را به عهده خواهند گرفت؛ اما در آخر فتنه ای خواهد بود که بر اثر آن عقل مردم دچار انحراف خواهد شد.
ممکن است منظور از فتنه ها حادثه بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (غصب خلافت)، زمامداری بنی امیه، خلافت بنی عباس و فتنه های دیگری باشد که واقع شده است.
عبدالله بن مسعود از بنیانگذار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت می کند که آن حضرت در ارتباط با حوادث بعد از خودشان چنین فرمودند:
احذرکم سبع فتن تکون بعدی فتنة تقبل من المدینة و فتنة بمکة و فتنة تقبل من الیمن و فتندة تقبل من المشرق و فتنة من قبل المغرب و فتنة من بطن الشام و هی فتنة السفیانی قال ابن مسعود منکم من یدرک اولها و من هذه الامة من یدرک آخرها. [8] .
من شما را از هفت فتنه می ترسانم که بعد از من در دنیای اسلام به وجود می آید:
1. فتنه ای که در مدینه برپا می شود (ممکن است اشاره به فتنه طلحه و زبیر باشد یا حادثه سقیفه).
2. فتنه دوم از مکه است (ممکن است اشاره به جریان عبدالله بن زبیر باشد).
3. فتنه ای که از جانب یمن (نجده) باشد.
4. فتنه ای که از جانب شام برخواهد خاست (ممکن است اشاره به فتنه بنی امیه باشد).
5. فتنه ای که از جانب مشرق به وجود می آید (ممکن است فتنه بنی عباس باشد).
6. فتنه ای که از سوی مغرب خواهد بود.
7. فتنه هفتم از شام برمی خیزد، که همانا قیام سفیانی است.
عبدالله بن مسعود می گوید: بعضی از افراد این امت اول این فتنه ها را درک می کنند و بعضی دیگر آخر این فتنه ها را خواهند دید.
خواننده ارجمند!
باید از خداوند بزرگ به وسیله آقا حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء استدعا کنیم که همه ما را در این فتنه ها و امتحانات حفظ فرماید تا ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء را با عافیت درک نماییم - آمین یا رب العالمین -.
راوی خبر می گوید: در خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بودم، جوانانی از بنی هاشم وارد شدند، رنگ مبارک آن حضرت دگرگون. پس آن جوانان عرض کردند: یا رسول الله ما همیشه در رخسار شما حالی را می بینیم که آن را خوش نداریم. حضرت فرمودند:
انا اهل بیت اختار الله لنا الاخرة علی الدنیا و ان اهل بیتی هؤ لاء یلقون بعدی بلاء و تطریدا و تشریدا حتی یاءتی قوم من هیهنا نحو المشرق اصحاب ریات سود یساءلون الحق فلا یعطونه مرتین او ثلاثا فیقاتلون فینصرون فیعطون ما ساءلوا فلا یقبلونها حتی یدفعوها الی رجل من اهل بیتی فیملاء الارض عدلا کما ملؤ وها ظلما فمن ادرک ذلک منکم فلیائهم ولو حبوا علی الثلج فانه المهدی. [9] .
ما اهل بیتی هستیم که خداوند به جای دنیا آخرت را برای ما قرار داده است. به درستی که اهل بیت من (این جمعیت) بعد از من به انواع بلاها مبتلا می شوند (شهادت، اسارت، تبعید، زندان و...) تا اینکه قومی از سمت مشرق بیایند که دارای پرچمهای سیاه هستند. آنان مطالبه حق کنند و به آنها داده نشود. پس جنگ کنند تا دفعه دوم و سوم پیروزی نصیب آنها شود و آنها این موفقیت را به مردی از خاندان من تقدیم می کنند و او جهان را پر از عدل و داد می کند چنانکه پر شده باشد از ظلم و جور. پس هر کسی از شما آن زمان را درک کرد خودش را به او برساند ولو اینکه از راه خزیدن و سینه خیز روی برف باشد، زیرا او مهدی من است.
خواننده گرامی!
در این روایات خبر داده اند از قیام جناب سید حسنی و یاران او و تسلیم شدنش به امام عصر ارواحنا له الفداء و اینکه در خدمت آن بزرگوار خواهد بود، و البته مرکز قیام خراسان خواهد بود.
ظهور
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مواریث انبیاء
در این روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از مواریث انبیاء سخن گفته اند. آری، یکی از علائم ظهور حضرت مهدی ارواحنا له الفداء همین است که باید آنچه انبیای گذشته داشته اند و به وسیله آن دشمنان را به زانو در می آوردند و موقیعت خود را تثبیت می کردند، آن حضرت نیز داشته باشند. لذا در این خبر می گوید پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
تخرج الدابة و معها عصا موسی و خاتم سلیمان فتجلو وجه المؤ من بالعصار و تختم انف الکافر. [10] .
«دابه» [11] بیرون می آید در حالتی که عصای موسی و انگشتر سلیمان (علیهما السلام) در دست اوست. پس به وسیله عصا صورتهای اهل ایمان روشن می شود و دماغ کفار و دشمنان حق به وسیله خاتم سلیمان مهر می گردد.
این است معنی ولایت مطلقه الهی و این قدرتی است که با آن تمام صفحه آفرینش را مسخّر خود قرار می دهند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و خراب شدن مسجد براثا
مسجد براثا واقع در غرب بغداد مسجدی است بسیار باعظمت که هفتاد پیامبر در آن نماز خوانده اند. در این روایت، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از ذکر موقیعت این مسجد، خراب شدن آن را یکی از فتنه های پیش از ظهور بیان فرموده اند. خلاصه روایت از این قرار است که مسجدی را در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شبانه خراب کردند. اصحاب ناراحت شدند، آن حضرت فرمودند:
لا تنکروا ذلک فان هذا المسجد یعمر ولکن اذا هدم مسجد براثا بطل الحج قیل له و این مسجد براثا هذا قال فی غربی الزوارء من ارض العراق صلی فیه سبعون نبیا و وصیا و آخر من یصلی فیه هذا و اشار بیده الی مولانا علی بن ابی طالب علیه السّلام. [12] .
منکر نشوید این را زیرا که این مسجد آباد می شود، اما اگر مسجد براثا خراب شود (کنایه از اهمیت مسجد است) زیانهایی در بر دارد که از جمله آن تعطیل شدن برنامه حج است. عرض کردند: این مسجد در کجا قرار گرفته است؟ فرمودند: در غرب زوراء (بغداد) از زمین عراق. هفتاد پیامبر در این مسجد نماز خوانده اند و آخر کسی که در آن نماز می خواند علی بن ابی طالب علیه السّلام است.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بعد از خودشان برای امت اسلامی از سه عامل می ترسیدند:
1. لغزش عالم و دانشمند که قدرت تخریبی آن از صدها بمب اتمی بیشتر است. زیرا لغزش عالم عقاید و افکار مردم را مسموم می کند و آنها را برای ابد از بین می برد، اما اثر بمبهای اتمی فقط مربوط به جسم است.
2. حکم حاکم ستمگر که بر مبنای خلاف حق صادر می شود.
3. متابعت از هوی و هوس که همه چیز مردم را به باد فنا می دهد (وضع فعلی مسلمانان در دنیا خود گواه این مطلب است):
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: انی اخاف علی امتی من بعدی من اعمال ثلاثه قالوا ما هن یا رسول الله قال: زلة العالم و حکم الجائر و هوی متبع. [13] .
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: در خصوص امت، پس از خود در سه مورد بیمناک هستم. سؤ ال شد یا رسول الله آن سه مورد چیست؟ فرمودند: لغزش عالم و حکم ستمگر و هوی و هوسی که متابعت و پیروی شود.
ان جبرئیل اتی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقال انالله و اناالیه راجعون فقال النبی صلی الله علیه و آله و سلم وسلم: و انالله و اناالیه راجعون فمم ذلک؟ فقال ان امتک ستفتن بعدک بقلیل زمان من دهرک غیر کثیر فقلت: فتنة کفر او فتنة ضلال؟ فقال: کل سیکون. فقلت: و من این و انما فیهم کتاب الله تعالی؟ فقال: بکتاب الله تعالی یفتنون و ذلک من قبل اءمرائهم و قرائهم یمنع الامراء القراء الحقوق فیظلمون حقوقهم و لایعطونها فیقتتلون و یقتتنون و یتبع القرآن اهواء الامراء فیمدونهم بی الغی ثم لایقصرون فقلت یا جبرئیل فکیف یسلم من یسلم؟ فقال: بالکف والصبر ان اعطوا الذی لهم اخذوه و ان منعوا ترکوه. [14] .
جبرئیل شرفیاب محضر مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شد و این آیه شریفه را تلاوت کرد:«انالله و اناالیه راجعون». پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آیه «انالله و اناالیه راجعون» را تلاوت فرمودند و سپس از جبرئیل پرسیدند: خواندن این آیه برای چیست؟ عرض کرد: یا رسول الله! امت شما بعد از رحلتتان مبتلا به یک امتحان سنگین می شوند، آن هم خیلی زود. فرمودند: امتحان کفر است یا گمراهی و گم کردن راه حق؟ عرض کرد: همه اینها خواهد بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: این از کجاست، و حال آنکه قرآن در میان امت من است؟ عرض کرد: به وسیله قرآن امتحان می شوند و این برنامه از ناحیه دو دسته پیاده می شود: زمامداران و قراء و دانشمندان آنها. فرمانروایان حقوق قراء را نمی دهند، پس به آنها ظلم می شود و درگیری و جنگ در بین آنها پدید می آید. آنگاه فرمانروایان قرآن را تابع هواهای نفسانی خود قرار می دهند (طبق دلخواه خود تفسیر می کنند) و قراء را به گمراهی می کشانند (ممکن است غرض از قراء علما و دانشمندان هر زمانی باشند). پرسیدم از جبرئیل که راه سلامت ماندن از این خطر کدام است؟ گفت: کف نفس و بردباری در مقابل تضییع حقوق و کناره گیری از مراکز فتنه.
درباره اوضاع و احوال آخرالزمان از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمودند:
یاءتی علی امتی زمان تکثر فیه الاراء و تتبع فیه الاهواء و یتخذ القرآن مزامیر و یوضع علی الحان الاغانی یقراء بغیر خشی لایاءجرهم الله علی قراءته بل یلعنهم فعند ذلک تهش النفوس الی طیب الالحان فتذهب حلاوة القرآن اولئک لانصیب لهم فی الاخرة و یکثر الهراج و المرج و تخلع العرب اعنتها و تکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء و یتخذون ضرب القصیب فیما بینهم فلا ینکره منکر بل یتراضون به و هو من احدی الکبائر الخفیة فویل لهم من دیان یوم الدین لاتنالهم شفاعتی فمن رضی بذلک منهم ولم ینههم ندم بذلک یوم القیمة و انا منه بری و عندها تتخذ النساء مجالس و تکون الجموع الکثیرة حتی ان المراءة لتتکلم فیها مثل الرجال و یکون جموعهن لهوا و لعبا و فی غیر مرضاة الله و هی من عجائب ذلک الزمان فاذا راءیتموه فباینوهم و احذروهم فی الله فانهم حرب الله و لرسوله و الله منهم بری. [15] .
زمانی بر امت من بیاید که مردم دارای آراء مختلف خواهند شد و از هواها و خواهشهای نفسانی پیروی می کنند و قرآن را با آواز و مزامیر و به صورت غنا می خوانند بدون اینکه از خداوند ترسی داشته باشند. خداوند بزرگ در سایه خواندن قرآن به آنها اجری نخواهد داد بلکه آنها را لعن می کند (چون به قرآن عمل نمی کنند). پس، در چنین عصری ترانه ها و ساز و آواز آدمیان را به طرب می آورد آنچنانکه نفسهایشان گویی در طرب می آید و لذت و شیرینی قرآن خواندن از آنها گرفته می شود. این دسته از مردم از ثوابهای اخروی بی بهره اند. در این موقعیت بیگناهان را زیاد می کشند، هرج و مرج بالا می گیرد و اجتماع عرب خودسر می شود (هر کاری که خواستند انجام می دهند و در مقابل دستورهای دین بی تفاوت می شوند)، مردها به مردها اکتفا می کنند (از نظر جنسی) و زنها به زنها قناعت می ورزند در فجور. ساز و آواز در میان آنها رواج می یابد و در مجامع خودشان از آن استفاده می کنند و کسی آنها را نهی نمی کند بلکه تشویق می شوند، با اینکه یکی از گناهان کبیره است که کبیره بودنش بر آنها پوشیده است، پس ای وای بر آنها از جزا دهنده روز رستاخیز. و شفاعت من به آنها نخواهد رسید و کسی که راضی به اعمال بد آنها باشد و آنان را از این عمل نهی نکند نیز در روز قیامت پشیمان شود (البته پشیمانی دیگری سودی نخواهد داشت) و من بیزارم. در چنین جامعه ای زنها برای خود تشکیل مجلس می دهند (کنفراس تشکیل می دهند) و جمعیتهای زیادی به راه می اندازند، به نحوی که زنها در آن اجتماعات برای سرگرمی است و در مسیر غیر رضای خداوند انجام می شود. پس چون این مردم را با این کیفیت دیدید از آنها فاصله بگیرید و اگر می توانید آنها را نهی کنید و از ایشان بترسید برای خدا؛ زیرا این جمعیت در حال جنگ با خدا و رسول او هستند و خداوند و رسولش از آنها بیزارند.
خواننده عزیز!
این روایت را به منزله آیینه ای قرار ده و سیمای جهان را در آن ببین و برای تعجیل در امر فرج امام عصر ارواحنا له الفداء دعا کن - اللهم عجل فرجه -.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از سوی خداوند متعال این حدیث را بیان فرموده است:
قال الله تبارک و تعالی: اذا هتکوا عبادی حرمتی و استحلوا محارمی و خالفوا امری سلطت علیهم جیشا من المشرق یقال لهم الترک هم فرسانی انتقم بهم ممن عصانی نزعت الرحمة من قلوبهم لایرحمون من بکی لایجیبون من شکی یقتلون الاباء و الامهات و البنین و البنات یهلکون بلاد العجم و یفتحون العراق فیفترق جیش العراق بثلاث فرق فرقة یلحقون باذناب الابل و فرقة یترکون عیالهم وراء ظهورهم و فرقة یقاتلون فیقتلون اولئک هم الشهداء و تغبطهم الملائکة فاذا راءیتم ذلک فاستعدوا القیامة قالوا یا رسول الله اذا ادرکنا ذلک الزمان این تاءمرنا نستکن فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علیکم بالغوطة بالشام الی جانب بلد یقال له دمشق خیر بلاد الشام طوبی لمن کان له فیها مسکن ولو مربط شاة فان الله تعالی تکفل بالشام و اهله. [16] .
خداوند فرموده است: وقتی که بندگان من هتک احترام مرا کردند (دین خداوند را محترم نشمردند) و حرام مرا حلال شمردند و اوامر مرا ترک گفتند، جمعیتی را بر آنها مسلط می کنم که سواران منند و به وسیله اینها از کسانی که نافرمانی من کنند انتقام می گیرم. رحمت را از دلهای آنها کنده ام. لذا به آنهایی که می گویند رحم نمی کنند، التماس ملتمسان را نادیده می گیرند، پدران و مادران و فرزندان را می کشند، بلاد عجم را ویران می سازند و عراق را فتح می کنند لشکریان عراق سه دسته می شوند: یک دسته به دنبال شتران می روند (ممکن است کنایه از فرار آنها و رو به بیابان نهادن باشد)، دسته دوم خانواده های خود را رها می کنند و می روند، دسته سوم جنگ می کنند، می کشند و کشته می شوند. اینها شهدا هستند و ملائکه آسمان به آنها غبطه می خورند. هرگاه این برنامه ها را در دنیا دیدید آماده قیامت باشید. عرض کردند: یا رسول الله! اگر این زمان را درک کردیم به کجا منزل کنیم؟ فرمودند: بر شما باد که به غوطه در دمشق بروید که بهترین بلاد شام است. خوشا به حال آن کسی که در شام منزل بگیرد ولو به قدر جایگاه یک گوسفند باشد، زیرا خداوند بزرگ تکفل شام و مردم آن را خود قبول فرموده است.
از وصایای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در کتاب «مکارم الاخلاق» به ابن مسعود است که در آن آینده دنیا را در آیینه کلمات و سخنان حیاتبخش خود مجسم فرمودند و اکنون خلاصه فرمایشات آن سرور را با خوانندگان عزیز در میان می گذاریم. امید است برای همه ما آموزنده باشد.
یا ابن مسعود الاسلام بداء غریبا کما بداء فطوبی للغرباء فمن ادرک ذلک الزمان ممن یظهر من اعقابکم فلا یسلم علیهم فی نادیهم و لایشیع جائزهم و لایعد مرضا هم فانهم یستسنون بسنتکم و یظهرون بدعواکم و یخالفون افعالکم فیموتون علی غیر ملتکم اولئک لیسوا منی ولست منهم الی ان یقول یا ابن مسعود یاءتی علی الناس زمان الصابر فیه علی دینه مثل القابض بکفه الجمرة فان کان فی ذلک الزمان ذئبا والا اکلته الذئاب.
یا ابن مسعود علماؤ هم و فقهاؤ هم خونة فجرة الا انهم اشرار خلق الله و کذلک اتباعهم و من یاءتیهم و یاءخذ منهم و یحبهم و یجالسهم و یشاورهم اشرار خلق الله یدخلهم نار جهنم صم بکم عمی فهم لایرجعون و نحشرهم یوم القیمة علی وجوههم عمیا و بکما وصما ماءویهم جهنم کلما خبت زدناهم سعیرا کلما نضجت جلودهم بدلنا هم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب اذا القوا فیها سمعوا لها شهیقا و هی تفور تکاد تمیز من الغیظ کلما ارادو اءن یخرجوا منها من غم
اعیدوا فیها و قیل لهم ذوقوا عذاب الحریق لهم فیها زفیر و هم فیها لا یسمعون.
یا ابن مسعود یدعون انهم علی دینی و سنتی و منهاجی و شرایعی انهم منی براء و انا منهم بری. یا ابن مسعود لاتجالسوهم فی الملاء و لا تبایعوهم فی الاءسواق و لا تهدوهم الی الطریق و لا تسقوهم الماء قال الله تعالی «من کان یرید الحیوة الدنیا و زینتها نوف الیهم اعمالهم فیها و هم فیها لایبخسون» [17] یقول الله تبارک و تعالی «و من کان یرید حرث الدنیا نؤ ته منها و مالة فی الاخرة من نصیب.» [18]....
یا ابن مسعود من تعلم العلم یرید به الدنیا و آثر علیه حب الدنیا و زینتها استوجب سخط الله علیه و کان فی الدرک الاسفل من النار مع الیهود و النصاری الذین نبذوا کتاب الله تعالی قال الله تعالی فلما جائهم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله علی الکافرین.
یا ابن مسعود من تعلم القران للدنیا و زینتها حرم الله علیه الجنة یا ابن مسعود من تعلم العلم و لم یعمل بما فیه حشره الله یوم القیمة اعمی و من تعلم العلم ریاء و سمعه یرید به الدنیا نزع الله برکته و ضیق علیه معیشته و وکله الله الی نفسه و من و کله الی نفسه فقد هلک قال الله «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لایشرک بعبادة ربه احدا». [19] .
یا ابن مسعود فلیکن جلساوک الابرار و اخوانک الاتقیاء و الزهاد لانه تعالی قال فی کتابه «الا خلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین».[20] .
یا ابن مسعود اعلم انهم یرون المعروف منکرا والمنکر معروفا ففی ذلک یطبع الله علی قلوبهم فلا یکون فیهم الشاهد بالحق و لا القوامون بالقسط قال الله تعالی «کونوا قوامین بالقسط شهداء لله ولو علی انفسکم او الو الدین» [21] .
یا ابن مسعود یتفاضلون باءحسابهم و اموالهم یقول الله تعالی: «و ما لاحد عنده من نعمة تجزی الا ابتغاء وجه ربه الاعلی ولسوف یرضی» [22] . [23] .
ای پسر مسعود! اسلام در روز اول غریب به این دنیا آمد و بزودی به غربت اول باز می گردد (اشاره به غربت دین مقدس اسلام در ابتدای کار و نیز غربت مجدد در آخرالزمان). ای پسر مسعود! هر کسی از شما که این زمان را درک کرد از اعقاب شما. پس به آنها سلام نکند، در تشییع جنازه آنها شرکت نجوید و از بیماران عیادت نکند. زیرا اینان به ظاهر خود را در همان راهی جلوه می دهند که شما می روید و تظاهر به ادعاهای شما می کنند، اما عملا با شما مخالف هستند. پس وقتی که مرگ اینها فرا رسد به دین و ملت شما از دنیا نمی روند. آنان از من نیستند و من هم از آنان نیستم (سنخیتی با هم نداریم) تا اینکه می فرماید: ای پسر مسعود! زمانی بر مردم بیاید که آن کس که بخواهد در دینداری ثابت بماند و ایمانش را حفظ کند همچون کسی است که می خواهد آتش را در کف دست خود قرار دهد. پس اگر در این زمان (چون) گرگ باشد می تواند زندگی کند، والا گرگهای درنده او را می خورند.
ای پسر مسعود! علما و فقهای آنها خیانتکار و فاجرند. آگاه باشید که اینها بدترین مردم روی زمین هستند و نیز آنهایی که از آنها متابعت می کنند و با آنها رفت و آمد دارند و از آنها علم یاد می گیرند و یا آنان را دوست می دارند و با آنها مجالست و مشورت می کنند، جایگاهشان در جهنم است. اینان کور و کر و لال خواهند بود و در روز قیامت نیز نابینا و کر و لال محشور خواهند شد... [24] .
ای پسر مسعود! اینها مدعی دینداری و پیروی از من و ادامه دهنده راه من هستند. اما چنین نیست. اینها در حقیقت از من بیزارند و من هم از آنها بیزارم. ای پسر مسعود! در مجالس با آنها ننشینید، در بازارها با آنها داد و ستد نکنید، آنها را به سوی راه رهنمون نشوید، به آنها آب ندهید، که خداوند متعال درباره آنها فرموده است: «هر کس طالب دنیا و زینت دنیا باشد، پاداش اعمالشان را در دنیا به طور کامل عطا می کنیم، و چیزی از آن در دنیا فروگذاری نمی شود». و خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «هر کس خواهان کشت دنیا باشد از آن برایش می دهیم و در آخرت بهره ای برای او نیست».
ای پسر مسعود! کسی که تحصیل علم کند اما برای دنیا و رسیدن به نعمتهای دنیوی، مستحق عذاب خداوند خواهد بود و با یهود و نصاری در پست ترین مقامات جهنم محشور خواهد شد. یهود و نصاری کتاب خداوند را پشت سر انداختند و با اینکه نسبت به اسلام و آورنده آن شناخت پیدا کردند، در عین حال، کفر ورزیدند و در نتیجه از رحمت خداوند محروم ماندند. آری، لعنت خدا بر کافران باد.
ای پسر مسعود! هر کس قرآن را برای دنیا و زینتهای آن فرا گیرد، خداوند بهشت را به او حرام گرداند.
ای پسر مسعود! هر کس علم را بیاموزد و به آنچه در آن است عمل نکند، خداوند او را روز قیامت نابینا محشور سازد. و کسی که به خاطر مردم (ریا) تحصیل علم کند و هدفش این باشد که دنیا را برای خود مرتب کند برکت از زندگی اش برداشته می شود و به تنگی معیشت گرفتار می آید و خداوند او را به خودش وامی گذارد که سرانجامش البته هلاکت است. خداوند در قرآن می فرماید: «کسی که به لقای او (قرب جوار) امیدوار است باید نیکوکار باشد و در پرستش خدا هرگز احدی را با او شریک نگرداند».
ای پسر مسعود! سعی کن همنشینان تو از نیکان باشند و اگر برای خودت برادری انتخاب می کنی از زهاد برگزین (زاهد آن کسی است که گناه نکند و دنیا را بر آخرت مقدم ندارد و نسبت به دنیا بی رغبت باشد)؛ چرا که خداوند در کتابش فرموده است: «در آن روز دوستان همه با یکدیگر دشمن اند مگر پرهیزکاران».
ای پسر مسعود! بدان که این اشخاص معروف را منکر می بینند (واجبات الهی به نظر آنها حرام است) و محرمات را معروف (ارتکاب حرام در نظر آنها مانعی ندارد). پس در این حال، خداوند بر دلهای آنان مهر می زند. آنوقت در میان آنها کسی شهادت به حق نمی دهد و نیز قیام به عدل نمی کند با اینکه خداوند امر فرموده است «نگهدار عدالت باشید و برای خدا گواهی دید ولو اینکه به ضرر خودتان و یا پدران و مادران و بستگان نزدیک شما باشد».
ای پسر مسعود! اینها افتخارشان را به مال می دانند با اینکه خداوند فرموده «برای هیچ کس در نزد او نعمتی نیست که پاداش داده شود، مگر در پی خشنودی پروردگار برترش، و بزودی خشنود گردد».
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و روز خلاصی دنیا
از رسول گرامی خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود:
اذا کانت الصیحة فی رمضان فانها تکون معمة فی شوال و تمیر القبائل و تتحارب فی ذی القعدة و یسلب الحاج و تسفک الدماء فی ذی الحجة و المحرم و ما المحرم؟ هیهات هیهات یقتل الناس هرجا هرجا ثم ینادی مناد من السماء الا ان فلانا ابن فلان هو المهدی قائم آل محمد فاسمعوا له و اطیعوا و ذلک الصوت صوت جبرائیل حین یدعوا للبیعة فی صبیحة یوم الخلاص. [25] .
زمانی که صیحه در ماه رمضان شنیده شد پس همهمه و آواز جنگ در شوال بلند می شود و قبایل طعام گردآوری و ذخیره می کنند و ذی القعده با هم نبرد می کنند و در ماه ذی الحجه حجاج بیت الله الحرام قتل و غارت می شوند و خونها ریخته می شود. و محرم، چه محرمی؟ هرگز نمی توانی درک کنی! نه هرگز! مردم، دسته دسته در این فتنه و آن فتنه کشته می شوند (در هرج و مرج)؛ آنگاه منادی از آسمان ندا می کند که فلانی پسر فلانی، مهدی و قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، به فرمان او گوش فرا دهید و اطاعت کنید. آن صدا صدای جبرئیل است که در بامداد روز رهایی، مردم را به بیعت فرا می خواند.
از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم منقول است که می فرمایند:
لا تقوم الساعة حتی یقوم القائم منا و ذلک حین یاءذن الله عزوجل له و من تبعه نجا و من تخلف عنه هلک الله الله عبادالله فاءنوه ولو حبوا علی الثلج فاءنه خلیفة الله عزوجل و خلیفتی. [26] .
روز رستاخیز برپا نمی شود تا اینکه قائم ما قیام کند و این قیام در وقتی است که خداوند فرمان ظهورش را امضاء فرماید. هر کس که آن روز از قائم ما متابعت کند نجات می یابد و کسی که سرپیچی نماید دچار هلاکت دو جهان خواهد شد. ای بندگان خدا! از خدا بترسید و به سوی قائم ما بشتابید اگرچه مجبور باشید روی برفها به نحو سینه خیز خود را بکشید، زیرا او جانشین خداوند و خلیفه من است (در روی زمین).
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به فرزند عزیزش حضرت امام حسین علیه السّلام می فرماید:
ثم یظهر اءمیر الامرة و قاتل الکفرة السلطان الماءمول الذی تتحیر فی غیبته العقول و هو التاسع من ولدک یا حسین یظهر بین الرکنین یظهر علی الثقلین و لایترک فی الارض الا دنین طوبی للمؤ منین الذین ادرکوا زمانه و لحقوا اوانه و شهدوا ایامه و لا قوا اقوامه. [27] .
(ای حسین!) امیر همه امیران عالم، کشنده کافران و ستمگران جهان و شهریار منتظری که در غیبتش عقلها مات و حیران شده اند، نهمین فرزند از فرزندان شماست. ای حسین! او بین رکن و مقام ظاهر می شود و بنیان و اساس گمراهی و پستی را از ریشه می کند و چه سعادتمند افرادی که عصر پرشکوه حکومت او را درک و در دولت حقه اش زندگی می کنند و آن روزگار میمون و مبارک را می بینند و اصحاب باوفای آن سرور را ملاقات می کنند.
واقعا خوشا به حال مردم آن زمان. از خداوند بخواهیم لیاقت درک آن زمان را به همه ما عنایت بفرماید.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره نشانه های قیام حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء می فرماید:
یستخرج الزبور من بحیرة طبریة فیها مما ترک آل موسی و هارون تحمله الملائکة و فیها الا لواح و عصا موسی علیه السلام ... یستخرج الکنوز یفتح مدائن الشرک. [28] .
(حضرت مهدی ارواحنا له الفداء) زبور را از دریاچه طبریه (که گویا در شمال فلسطین است) بیرون می آورد که از خاندان موسی و هارون چیزهایی به عنوان ماترک این دو خاندان با آن هست و ملائکه آن را به دوش می گیرند (یا به هر وسیله ای آنها را می برند) و نیز الواحی که بر حضرت موسی نازل شده و عصای آن حضرت در این اشیاء هست... گنجها را از دل زمین بیرون می آورد و شهرهای شرک را فتح می کند.
درباره لشکر سفیانی که به عزم نبرد با حضرت مهدی ارواحنا له الفداء به طرف مکه معظمه حرکت می کند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چنین نقل می کنند:
یبعث الله جبرائیل فیقون یا جبرائیل اذهب فاءبدهم فیضربها برجله ضربة یخسف الله بهم عندها و لایفلت منهم الا رجلان من جهینة. [29] .
خداوند جبرئیل را می فرستد و به او می فرماید: برو نابودشان کن. پس، با پای خود به زمین می کوبد و خداوند همه آنان را در کام زمین فرو می برد و جز دو نفر از اهل جهینه کسی از آنها زنده نمی ماند.
مفضل بن عمر از امام صادق علیه السّلام در ضمن حدیث طویلی چنین نقل می کند:
ثم یقبل علی القائم رجل وجهه الی قفاه الی صدره و یقف بین یدیه و یقول یا سیدی انا بشیر امرنی ملک من الملائکة ان الحق بک فابشرک بهلاک جیش السفیانی بالبیداء فیقول القائم بین قصتک و قصة اخیک فیقول الرجل کنت و اخی فی جیش السفیانی و خربنا الدنیا من دمشق الی الزوراء و ترکناها جماء و خربنا الکوفة و خربنا المدینة و کسرنا المنبر فی حضرة الرسول و رانت بغالنا فی مسجده و خرجنا منها و عددنا ثلاثمائة الف رجل نرید اخراب البیت و قتل اهله فلما صرنا فی البیداء عرسنا فیها فصاح بنا صائح یا بیداء ابیدی القوم الظالمین فانفجرت الارض و ابتلعت کل الجیش فوالله ما بقی علی وجه الارض عقال ناقة فما سواه غیری و غیر اخی فاذا نحن بملک قد ضرب وجوهنا فصارت الی ورائنا کما تری فقال لاخی و یلک یا نذیر امض الی الملعون السفیانی بدمشق فانذره بظهور المهدی من آل محمد و عرفه ان الله قد اهلک جیشه بالبیداء و قال لی یا بشیر الحق بالمهدی بمکة و بشره بهلاک الظالمین و تب علی یده فانه یقبل تو بتک فیمر القائم یده علی وجهه فیرده سویا کما کان و یبایعه و یکون معه. [30] .
آنگاه در این موقع که حضرت قائم ارواحنا له الفداء در مسجدالحرام و در کنار کعبه تشریف فرما هستند، مردی که صورتش به عقب برگشته است وارد می شود و در حضور حضرتش می ایستد و عرض می کند: من بشیر هستم و یکی از ملائکه به من امر فرموده است که خدمت شما شرفیاب شوم و به هلاکت لشکریان سفیانی شما را بشارت بدهم. آری، همه آنها در سرزمین بیداء در زمین فرو رفتند. امام قائم ارواحنا له الفداء فرمودند: جریان خودت و برادرت را بیان کن. عرض کرد: من و برادرم در لشکر سفیانی بودیم که شهرها را از دمشق تا زوراء (بغداد) ویران کردیم و نیز شهر کوفه را. آنگاه به مدینه آمدیم و این شهر را نیز در هم کوبیدیم و منبر مسجد نبوی را خرد کردیم و مرکبهای سواری خود را در روضه نبوی بستیم و مرکبهای سواری ما آنجا را آلوده کردند. سپس از مدینه با سپاهی مجهز که بیش از سیصد هزار نفر جمعیت بود به قصد خراب کردن خانه خدا یعنی کعبه حرکت کردیم و نیز کشتار مردم مکه در برنامه کار ما بود. چون به سرزمین بیداء رسیدیم لختی در آنجا توقف کردیم. ناگاه صدایی بلند شد که گفت: «ای سرزمین بیداء! ستمگران را در کام خویش فرو بر و آنها را هلاک کن». در این حال، زمین شکافته شد و تمام جمعیت را در کام خویش فرو برد. به خدا سوگند جز من و برادرم کس دیگری نماند. نه تنها همه افراد بشر نابود شدند بلکه افسار مرکبی هم نماند. در این موقع فرشته ای نمایان شد و به صورت من و برادرم آنچنان کوبید که صورت ما این گونه که ملاحظه می فرمایید به عقب برگشت و به برادرم دستور داد و فرمود: ای نذیر! برو و خبر هلاکت و نیز ظهور مهدی آل محمد صلوات الله علیهم را به سفیانی که در دمشق است، برسان و به او بگو خداوند در سرزمین بیداء تمام سپاهیانت را نابود کرد و آنان در دل زمین فرو رفتند. و نیز به من فرمود:ای بشیر! برو به مکه معظمه و خودت را به حضور مهدی ارواحنا له الفداء برسان و عرض کن بشارت باد شما را که خداوند لشکر سفیانی را از بین برد (در سرزمین بیداء به زمین فرو رفتند) و در خدمت آن حضرت توبه کن که او توبه ات را می پذیرد. آنگاه حضرت قائم ارواحنا له الفداء دست مبارکش را به صورت او می کشد و به حالت اول برمی گردد. وی با آن حضرت بیعت می کند و همراه ایشان خواهد بود.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و گنجهای طالقان
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در تعریف از یاران مخصوص حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء در منطقه طالقان چنین می فرمایند:
و له بالطالقان کنوز لاذهب و لافضة الا خیول مطهمة و رجال مسومة یجتمع الله عزوجل له من اقاصی البلاد علی عدد اهل بدر ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا. [31] .
برای او (مهدی من) در طالقان گنجهایی است که از طلا و نقره نیست بلکه عبارت است از اسبهای زیبا و تکاوران و مردانی باتجربه و کاردان که خداوند از این نوع مردان سیصد و سیزده تن به تعداد اهل بدر از اطراف و اکناف جهان به دور او جمع می کند.
وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این روایت به برنامه های حضرت عیسی علیه السّلام در حکومت حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء اشاره فرموده اند:
یکون عیسی بن مریم فی امتی حکما مقسطا یرفع الشحناء و التباعض و یفیض المال حتی لایقبله احد و تنزع حمة کل دابة و تکون الارض کفاتور الفضة. [32] .
1. حکم می کند بین مردم بر اساس عدل و داد.
2. کینه و عداوت را از میان جامعه برمی دارد.
3. چندان بذل مال و ثروت می کند که دیگر کسی به سراغ مال نمی آید (همه بی نیاز می شوند).
4. دشمنی و ستیزه جویی از تمام موجودات گرفته می شود.
5. امنیت و آسایش بقدری زیاد می شود که صفحه گیتی مانند یک صفحه ساخته شده از نقره نرم می شود.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره قیام فرزندش و کیفیت آن چنین می فرمایند:
یخرج المهدی و علی راءسه غمامة فیها مناد ینادی هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه. [33] .
مهدی (علیه السّلام) ظاهر می شود در حالی که قطعه ابری بر سر آن حضرت قرار گرفته است. در آن حال، منادی فریاد می زند: ای جهانیان! این است مهدی آل محمد و جانشین خداوند در روی زمین. از او متابعت کنید.
جابر بن عبدالله انصاری از حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم در ارتباط با حوادث و مصائب آخرالزمان و قبل از ظهور چنین بیان می کند: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
منا مهدی هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجا و مرجا و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و اغاز بعضهم علی بعض فلا کبیر یرحم صغیرا ولا صغیر یوقر کبیرا فیبعث الله عند ذلک مهدینا التاسع من صلب الحسین یفتح حصون الضلالة و قلوبا غفلا یقوم فی الدین فی آخر الزمان کما قمت به فی اول الزمان و یملاء الارض عدلا کما ملئت جورا. [34] .
مهدی این امت از ما خاندان رسالت است (گویی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به وجود مقدس حضرت مهدی ارواحنا له الفداء که از فرزندان آن حضرت است افتخار می کند). وقتی که دنیا پر از هرج و مرج شد و فتنه ها در میان مردم نمایان گشت و امنیت از راهها گرفته شد و بعضی از این مردم به بعضی دیگر هجوم آوردند و بزرگان قوم به زیردستان رحم نکردند و افراد کم سن و سال به بزرگان و کهنسالان احترام نگذاشتند، در چنین ایامی، خداوند مهدی ما را که نهمین فرزند پسر امام حسین (علیه السّلام) است ماءمور می کند دژهای گمراهی را درهم بکوبد و قلبهای غافل (وامانده از خیر و آکنده از شر) را تسخیر کند و دین مقدس اسلام را در آخرالزمان برپا دارد، چنانکه من در اول زمان آن را برپا داشتم. بعلاوه، فرزندم مهدی جان را پر از عدل و داد می کند آنگاه که پر از جور شده باشد.
در حدیث لوح حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها پس از بیان ویژگیهای ائمه معصومین علیهم السلام نوبت به حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء می رسد. خداوند می فرماید:
ثم اکمل ذلک بالبنه رحمة للعالمین علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب سیذل اولیائی فی زمانه و تتهادی رؤ وسهم کما تتهادی رؤ وس الترک والدیلم فیقتلون و یحرقون و یکونون خائفین مرعو بین و جلین تصبغ الارض بدمائهم و یفشو الویل و الرنة فی نسائهم هؤ لاء اولیائی حقا بهم ادفع کل بلیة و فتنة عمیاء و بهم اکشف الزلازل و ادفع الاصار و الاغلال اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المتهدون. [35] .
بعد از امام حسن عسکری علیه السّلام دین خود را به وسیله فرزندش که رحمت واسعه برای جهانیان است کامل می گردانم. خصوصیات او به این شرح است:
کمالات حضرت موسی بن عمران در اوست، بهای حضرت عیسی دارد و صبر و بردباری حضرت ایوب در وجود مقدسش جمع شده است. [36] (دیگر از نشانه های غیبت حضرتش این است:) اولیاء و بندگان صالح من به خاطر فشار ستمگران در زمان غیبت او در ذلت بسر می برند و سرهای بریده آنها را به عنوان تحفه برای یکدیگر می فرستند، چناچه سرهای ترک و دیلم را پیشکش یکدیگر می کردند. بندگان و اولیای مرا می کشند و می سوزانند و مرعوب دشمنان باشند و زمین از خون آنها رنگین شود و ناله و شیون زنهای آنها بلند باشد (در مصیبت عزیزانشان). اینها در حقیقت دوستان منند و به وسیله آنها انواع بلاها و فتنه های کور و تاریک را از مردم دفع می کنم و زلزله ها را به برکت وجود آنها بر می دارم. بر اینها باد درودها و رحمت پروردگارشان و آنها هستند هدایت یافتگان.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام و نشانه های ظهور حضرت مهدی ارواحنا له الفداء
در جواب صعصعة بن صوحان
امام امیرالمؤ منین علیه السلام در جواب صعصعة بن صوحان که از یاران آن حضرت بود در باب دجال و خروجش، به نشانه هایی از ظهور آقا حضرت بقیة الله فی الارضین ارواحنا له الفداء بیاناتی فرمودند که اجمالا به عرض خوانندگان عزیز می رسد.
ابتدا امام علیه السّلام اشاره فرمودند که همه علوم از آن خداوند بزرگ است (والله ما المسؤ ل عنه با علم من السائل)، والا یکی از مسلمات مذهب شیعه این است که دانش امام معصوم و برگزیده از طرف خداوند عالم، نامحدود است؛ یعنی از گذشته و آینده و حال اطلاع دارد، آن هم با قرینه «سلونی قبل ان تققدونی» (بپرسید از من پیش از آنکه دیگر مرا نیابید)، والا لازمه اش یا تناقض یا تهافت در کلام امام است. از یک سو می فرماید هرچه می خواهید تا من میان شما هستم از من بپرسید و از سوی دیگر می فرماید در ندانستن، من هم مثل شما هستم. ممکن است نظر آقا امیرالمؤ منین این باشد که مردم در پیشگاه خداوند همه مساوی هستند. بنابراین علم ما هم از جانب خداوند است که اگر نمی داد من هم مثل شما بودم. اجمالا به اصل مطلب توجه فرمایید.
عن النزال بن سبرة: قال خطبنا علی بن ابیطالب علیه السّلام: فحمدالله و اثنی علیه ثم قال سلونی ایها الناس قبل ان تفقدونی - ثلاثا - فقام الیه صعصعة بن صوحان فقال: یا امیرالمؤ منین متی یخرج الدجال؟ فقال له علیه السّلام: اقعد فقد سمع الله کلامک و علم ما اردت و الله ما المسؤ ل عنه باعلم من السائل ولکن لذلک علامات و هیئات یتبع بعضها بعضا کحذو النعل بالنعل و ان شئت اءنباتک بها قال: نعم یا امیرالمؤ منین فقال علیه السّلام: احفظ فان علامة ذلک اذا اءمات الناس الصلاة، و اضاعوا الامانة، و استحلوا الکذب، و اکلوا الربا، و اخذوا الرشا، و شیدوا البنیان، و باعوا الدین بالدنیا، و استعملوا السفهاء، و شاوروا النساء، و قطعوا الارحام، و اتبعوا الاهواء و استخفوا بالدماء، و کان الحلم ضعفا و الظلم فخرا، و کانت الامراء فجرة، و الوزراء ظلمة، و العرفاء خونة، والقراء فسقة، و ظهرت شهادت الزور، و استعلن الفجور، و قول البهتان، والاثم و الطغیان، و حلیت المصاحف، و زخرفت المساجد، و طولت المنار، و اءکرم الاشرار، و ازدحمت الصفوف، و اختلفت الاهواء، و نقضت العهود و اقترب الموعود، و شارک النساء ازواجهن فی التجارة حرصا علی الدنیا، و علت اصوات الفساق و استمع منهم، و کان زعیم القوم ارذلهم، واتقی الفاجر مخافة شره، و صدق الکاذب، و اوتمن الخائن، و اتخذت القیان و المعارف، ولعن آخر هذه الامة اولها، و رکب ذوات الفروج السروج، و تشبه النساء بالرجال و الرجال بالنساء، و شهد شاهد من غیر ان یستشهد و شهد الاخر، قضاء لذمام بغیر حق عرفه و تفقه لغیر الدین و آثروا عمل الدنیا علی الاخرة و لبسوا جلود الضان علی قلوب الذئاب و قلوبهم انتن من الجیف.[37].
نزال بن سبره نقل می کند که (حضرت امیرالمؤ منین) علی بن ابی طالب علیه السّلام خطبه می خواندند. پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمودند: «سلونی قبل ان تفقدونی». پس، صعصعة بن صوحان برخاست و عرض کرد: یا امیرالمؤ منین! دجال کی خروج می کند؟ فرمودند: خداوند سخنت را شنید و از آنچه اراده کرده ای آگاه است. و قسم به خدا که سؤ ال شونده داناتر از سؤ ال کننده نیست (مگر آنچه را که خداوند تفضل فرموده است.) برای خروج دجال علائم و نشانه هایی است که یکی از بعد دیگری واقع می شود، البته پی درپی و طابق النعل بالنعال و اگر بخواهی برای تو بیان می کنم. صعصعة عرض کرد: بفرمایید، یا امیرالمؤ منین!
امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمودند: مطالبی که می گویم به خاطر بسپار و بدان که علائم خروج دجال به شرح زیر است:
1. مردم نماز را ترک می کنند و در میان مردم می میرد (کنایه از اعراض مردم و بی تفاوت بودن در مقابل این دستور حیاتی است).
2. امانتها را ضایع می کنند (دیدیم که چطور قرآن و خاندان رسالت را که امانت بزرگی الهی بودند به دست فراموشی سپردند و جامعه اسلامی را به تباهی کشاندند).
3. دروغ گفتن را حلال می شمارند (تحت عنوان سیاست اجتماعی و غیره).
4. ربا خوردن یکی از کارهای معمولی جامعه می شود.
5. رشوه خواری در میان مردم رواج پیدا می کند.
6. ساختمانها را محکم می سازند (از بتون و آهن و سنگ ساخته می شود).
7. دین را به دنیا می فروشند (یعنی برای دست یافتن به دنیا و نعمتهای زودگذر آن از ارتکاب هیچ گناهی باک ندارند).
8. نابخرادان و مردم کم عقل را بر کارها می گمارند.
9. زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار می دهند.
10. قطع صله ارحام می کنند و از خویشاوندان فاصله می گیرند (مخصوصا خانواده های فقیر و بی بضاعت).
11. در کارهای زندگی از هوی و هوس پیروی می کنند (با منطق «دلم می خواهد» خود را قانع می کنند).
12. در کشتار و خونریزی بیباک هستند (که امروزه شاهد آن هستیم.
13. بردباری و حلم را به حساب ضعف و ناتوانی می گذارند.
14. ظلم و بیدادگری را مایه مباهات و فخر قرار می دهند.
15. زمامداران در آن زمان از فاسقان و فاجران (گناهکاران)اند (و مردم با وجود دیدن فسق آنها ساکت هستند بلکه یاریشان می کنند).
16. وزیران دولتها ستمگران جامعه هستند (که با تکیه به مقام وزارت از هر ظلمی باک نخواهند داشت).
17. عارفان و مدعیان مقام تهذیب نفس و تقوا خیانتکارانند (به عقاید و افکار مردم خیانت می کنند).
18. قاریان قرآن از افراد فاسق اند.
19. شهادت دادن بر اساس زور به وجود می آید (یعنی از قدرتهای فردی و اجتماعی سوء استفاده می شود و مردم را وادار می کنند که به نفع آنها شهادتهای دروغین بدهند).
20. گناهان علنی شده، حیا و شرم از میان برداشته می شود (مانند تشکیل مجالس علنی از زن و مرد و پهن کردن بساط میگساری و اعمال زشت جنسی، رقصهای دسته جمعی از زن و مرد و برپا داشتن مجالس قمار و...).
21. بهتان و برخلاف واقع گویی نسبت به مردم رایج می شود.
22. سرکشی و طغیان و بدرفتاری علنی می شود.
23. قرآنها را با چاپهای زرین و جلدهای زرکوب در اختیار مردم قرار می دهند (در صورتی که از عمل کردن به احکام و قوانین قرآن در میان آن مردم خبری نیست بلکه درست بر خلاف آنچه می فرماید عمل می کنند).
24. مساجد را از لحاظ ساختمان مزین می سازند (در صورتی که از محتوای آن یعنی تقوا خبری نیست).
25. مناره های مساجد را بسیار مرتفع می سازند (که از راه دور توجه بینندگان را جلب می کند) اما از دورن - یعنی تقوا - خالی است.
26. اشرار و مردم دور از خدا و معنویت در جامعه محترم هستند.
27. مردم در راه باطل و تقویت و پشتیبانی از اشرار صفوف فشرده خواهند داشت.
28. در کارهای فردی و اجتماعی هواهای نفسانی مختلف است و هر دسته یک راه برای خودش انتخاب می کند.
29. پیمان شکنی رایج می شود و وعده الهی نزدیک می گردد.
30. زنان با مردانشان به جهت حرص به دنیا در کار تجارت شرکت می کنند.
31. صدای فساق برخیزد و به آنها گوش فرا داده شود (مورد توجه و مقبول دیگران باشند).
32. زعیم و حاکم بر آن مردم رذل ترین افراد جامعه است (فاقد تمام صفتهای خوب).
33. مردم از بدکاران و فاسقان می ترسند (از شر آنها در امان نیستند).
34. دروغگویان از طرف مردم به عنوان راستگو تاءیید می شوند (مانند دروغهای سیاستمداران که پیوسته در مجامع مورد تاءیید مردم قرار می گیرد).
35. خیانتکاران به عنوان امین مردم و پرچمدار امانت معرفی می شوند (نظیر انتخاباتی که در سرتاسر جهان صورت می گیرد، مانند انتخاب ریئس جمهورها، نخست وزیرها، یا نمایندگان مجلس که به عنوان امین اجتماع انتخاب می شوند، در صورتی که از اول اکثرا کار این دسته خیانت به امانتهای مردم بوده است).
36. هنر پیشه های آوازه خوان تربیت می شوند.
37. مردم گذشتگان را لعنت می کنند.
38. زنها سوار بر زینها می شوند (اسب سواری، رانندگی و امثال اینها).
39. مردان از نظر لباس و قیافه شباهت به زنها پیدا می کنند و نیز زنان شبیه به مردها می شوند (بطوریکه انسان گاه دچار تردید می شود که این زن است یا مرد - بکرات اتفاق افتاده است -.)
40. بی آنکه از افراد شهادت بخواهند برای خوشایند اهل دنیا خود را به عنوان شاهد معرفی می کنند.
41. احکام و علوم دین را برای دنیا می آموزند و اعمال دنیوی را بر کارهای مربوط به آخرت ترجیح می دهند. بر دلهای گرگ صفتشان جامه میش می پوشند، قلبهای آنها آکنده از کثافت است بطوریکه از هر مرداری گندیده تر است.
عمر بن الخطاب از حضرت امیرالمؤ منین سلام اللّه علیه سؤ ال می کند:
اخبرنی عن المهدی ما اسمه فقال اما اسمه فان حبیبی عهد الی ان لا احدث باسمه حتی یبعثه الله. قال اخبرنی عن صفته فقال هو شاب مربوع حسن الوجه حسن الشعر یسیل شعره علی منکبیه و نور وجهه یعلو سواد لحیته وراءسه، بابی ابن خیرة الاماء. [38] .
نام حضرت مهدی ارواحنا له الفداء چیست؟ امام فرمودند: اما اسمش را نمی گویم، زیرا حبیبم رسول خدا از من عهد گرفته است که تا ظهورش نامش را نگویم. عرض کرد: اوصافش را برای من بیان کن. آقا فرمودند: او جوانی است متوسط القامه، خوشرو و خوش موی که موهایش بر شانه اش ریخته است و نور صورتش بر سیاهی محاسن و سر مبارک آن حضرت احاطه نموده است. پدرم به قربان فرزند با شخصیت ترین کنیزان باد. [39] .
اصبغ بن نباته می گوید: از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام شنیدم که می فرمودند:
ان بین یدی القائم سنین خداعة یکذب فیها الصادق و یصدق فیها الکاذب و یقرب فیها الماحل و ینطق فیها الرویبضة قلت و ما الرویبضة و ما الماحل؟ قال: او ما تقرؤ ون القرآن قوله «و هو شدید المحال» قال: یرید المکر فقلت و ما الماحل؟ قال: یرید المکار. [40] .
قبل از قیام قائم سالهای پر از خدعه ای است. در این سالها (پیش از قیام) راستگویان به نام دروغگو معرفی می شوند و دروغگویان به عنوان راستگو. در این سالها «ماحل»تقرب پیدا می کند و «رویبضه» سخن می گوید. اصبغ می گوید: عرض کردم «ماحل»و «رویبضه» چیست؟ فرمودند: مگر قرآن را نخوانده ای که می فرماید:«و هو شدید المحال»؟ قال یرید المکر - فرمودند: منظور از «ماحل» آدم مکاری است که به وسیله مکر زیاد مردم را به خود متوجه می کند.
و اما معنی «رویبضه». اگر چه در این حدیث پاسخ معنای آن افتاده ولی در جای دیگر از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که «الرویبضة الرجل التافه ینطق فی امر العامة» یعنی مرد حقیر و بی شخصیتی که در امر عامه مردم دخالت می کند و سخن می گوید.
عبید بن کرب می گوید:
سمعت علیا یقول ان لنا اهل البیت رایة من تقدمها مرق تاءخر عنها محق و من تبعها لحق. [41] .
از امام امیرالمؤ منین علیه السّلام شنیدم که فرمودند: از برای ما اهل بیت پرچمی هست. هر کسی که جلو بیفتد و یا عقب بماند نابود است، اما هر کسی که همراه این پرچم گام بردارد و از آن متابعت کند، نجات می یابد و با ما خواهد بود.
خواننده عزیز!
جلو افتادن یا عقب ماندن از این پرچم معنایش این است که ایمان به ولایت ما نداشته باشد و معنی متابعت این است که دستورها و اوامر ما را اطاعت کند.
درباره ندای آسمانی در روزهای اول ظهور در این حدیث از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام نقل شده که آن حضرت فرمودند:
اذا نادی مناد من السماء ان الحق فی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم فعند ذلک یظهر المهدی علی افواه الناس و یسرون فلا یکون لهم ذکر غیره. [42] .
هرگاه منادی از آسمان فریاد زند که حق با آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است در این موقع مهدی ما ظاهر می شود و مردم او را می بینند و می شناسند و خوشحال و مسرورند و دیگر نام غیر از حضرت بقیة الله را نمی برند.
ابی مروان از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام درباره حوادث پیش از قیام حضرت مهدی ارواحنا له الفداء روایت می کند که فرمودند:
اذا راءیتم الریات السود فالزموا الارض و لاتحرکوا ایدیکم و لا ارجلکم ثم یظهر قوم صغار لایوبه لهم قلوبهم کزبر الحدید اصحاب الدولة لایفون بعهد و لا میثاق یدعوا الی الحق ولیسوا من اهله اسمائهم الکنی و نسبهم الغری شعورهم مرقاة کشعور النساء حتی یختلفوا فیما بینهم ثم یؤ تی الله الحق من یشاء. [43] .
1. پرچمهایی پیدا می شوند و رنگ آنها سیاه است. در این موقع در خانه های خود بنشینید و هیچ حرکت نکنید.
2. سپس مردمی کوچک (یا از نظر سن یعنی جوان یا از لحاظ شخصیت تهیدست) پدید می آیند که به آنها اعتنا نمی شود. آنان دارای قلبهایی همچون پاره های آهن اند. این افراد دولتمردانی هستند با چنین ویژگیهایی:
الف. به عهد و میثاق خود وفا نمی کنند (پای بند وفای به عهد نیستند).
ب. مردم را به سوی حق می خوانند اما خود از حق پیروی نمی کنند و از لحاظ واقع اهل حق نیستند.
آنها به جای اسم از کنیه خود استفاده می کنند و نسبشان پوشیده و نامعلوم و موها آنها دراز و افتاده مانند موی زنان است. سپس در میانشان ایجاد اختلاف می شود. آنوقت خداوند به هر کسی که بخواهد حق را واگذار می کند.
خواننده عزیز!
در آیات زیادی از قرآن مجید خداوند وعده فرموده است که باید به وسیله قیام حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء حق را به آل محمد برساند و حکومت حقه آنان سراسر جهان را فرا بگیرد.
حضرت علی علیه السّلام در خطبه ای معروف به «خطبة البیان» آنگاه که خود را معرفی می فرماید، می رسد به این قسمت که «اءنا اءبو الاءئمة اءلاطهار اءنا ابوالمهدی ارواحنا له الفداء القائم فی آخرالزمان» یعنی: منم پدر امامان پاک، منم پدر مهدی ارواحنا له الفداء که در آخرالزمان قیام می کند.
در این حال مالک اشتر که پایین منبر مولا بود به پا خاسته، از حضرت می پرسد که این قیام کننده از فرزندان شما کی قیام می فرماید؟ حضرت چنین فرمود: [44] .
اذا زهق الزاهق «1» و خفت الحقایق «2» و لحق اللاحق «3» و ثقلت الظهور «4» و تقاربت الامور «5» و حجب النشور «6» و اءرغم المالک «7» و سلک السالک «8» و دهش العدد «9» و هاجت الوساوس «10» و غیطل العساعس (الفسارس) «11»و ماجت الامواج «12» و ضعف الحاج «13» و اشتد الغرام «14» و ازدلف الحضام «15» و اختلفت العرب «16» و اشتد الطلب «17» و نکص الهرب «18» و طلبت الدیون «19» و ذرفت العیون «20» و اءغبن المغبون «21» و شاط النشاط«22» و حاط الهباط «23» و عجز المطاع «24» و اءظلم الشعاع «25» و صمت الاسماع «26» و ذهب العفاف «27» و سجسج الانصاف «28» واستحوذ الشیطان «29» و عظم العصیان «30» و حکمت النسوان «31» و فدحت الحوادث «32» و نفثت النوافت «33» و اختلفت الاهواء «34» و عظمت البلوی «35» و اشتدت الشکوی «36» و استمرت الدعوی «37» و قرض القارض «38» و لمض اللامض «39»و تلاحم الشداد «40» و نقل الملحاد «41» و عجت الفلاة «42» و خجعج الولاة «43»و نضل البارخ «44» و عمل الناسخ «45»و زلزلت الارض «46» و عطل الفرض «47» و کبتت الامانة «48» و بدت الخیانة «49» و خشیت الصیانة «50» و اشتد الغیض «51» و اءراع الفیض «52» و قاموا الادعیاء «53» و قعدوا الاولیاء «54» و خبثت الاغنیاء «55» و نالوا الاشقیاء «56» و مالت الجبال «57» و اءشکل الاشکال «58» و شیع الکربال «59» و منع الکمال «60»
... فیکدحون الجرائر - و یملکون الجزائر - و یحدثون کیسان - و یخربون خراسان - و یصرفون الحلسان - و یهدمون الحصون - و یظهرون المصون - و یقتطفون الغصون - و یفتحون العراق - و یحجمون الشقاق بدم یراق - فعند ذلک ترقبوا خروج صاحب الزمان علیه السّلام. [45] .
1. هنگامی که نابود شونده نابود شود.
2. و حقایق مخفی شود (حقایقی که سیاستمداران و زمامداران آن را با زبان دیپلماسی و غیره کتمان می کنند)، یا حقایق سبک شمرده شود (در صورتی که جمله مزبور از «خف» باشد نه از «خفی»).
3. و ملحق شونده ملحق شود (وقتی که حکومت به سمتی رفت مردمان نیز به آن ملحق شوند، چون «الناس علی دین ملوکهم»).
4. و پشتها سنگین شود (از مشکلات، از گناهان و...)
5. و کارها و اشیاء نزدیک به هم شوند (مکانها نزدیک به هم شوند و دنیا یک خانواده شود یا اینکه همه جا مثل هم است و نیرنگ و دروغ همگانی است).
6. و از انتشار جلوگیری به عمل آید (از انتشار حق جلوگیری شود، یا از انتشار در زمین منع گردد و محدوده های قانونی و مرزها مطرح شود).
7. و دماغ مالک به خاک مالیده شود (دنگ و فنگهایی که برای مالک مثل گرفتن زمین و مالیات و... مطرح می شود).
8. و بپیماید پیماینده.
9. و به شگفتی وادارد عدد از کثرت و زیادتی (یا مبهوت و شگفت زده شود عدد).
10. و وسوسه ها به هیجان در آید (مثل شکوک اعتقادی و غیره مثل اینکه این کار چون به مصلحت من است، پس چرا انجام ندهم؟).
11. و گرگها به صدا (زوزه) در آیند (مراد، مردمان گرگ صفت است).
12. و امواج به خروش در آیند (شاید اشاره به امواج گناه و مادی گرایی باشد که به خروش آمده و هر گروهی را به سمتی کشانده و افراد زیادی را روانه دیار نیستی و هلاکت می کند. لذا باید در این میان سوار کشتی حق شد که سبب نجات انسان است و در اخبار آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هر کس سوارش شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند نابود شده است).
13. و حج گزارنده ضعیف شود (رفتن به حج ممنوع شود یا مشکلات زیادی سر راهش قرار گیرد و یا نفقه و مخارج حج بالا رود که حاجی در مقابلش ناتوان گردد).
14. و مطالبه شدید شود (یا اشاره به مالیات دولتی است که به زور ستانده شود، یا به خاطر ضعف افراد، افراد بدهکار نتوانند بدهی خود را بدهند و در شدت و تنگنا واقع شوند یا به معنای هلاکتها و عذابها است که عذابهای شدید بر سر مردمان بیاید).
15. و نزاع و خصومت و جدال پیشرفت کند (فراگیر باشد و به هر جایی برسد یا دعواها و درگیریها پشت سرهم واقع شوند).
16. و عربها با هم اختلاف کنند.
17. و خواهشها و خواسته ها شدید شود (هر کس پا را فرا گذارد و درخواست بالاتر و سخت تری بکند).
18. و درخواست فرار شود (هر کس می کوشد به جایی فرار کند و خود را برهاند).
19. و وامها درخواست شود (اکثر مردم مدیون باشند، لذا مورد مطالبه واقع شوند.)
20. و اشکها روان شود (گرفتاریها زیاد شود و مادر نمی داند که فرزندش زنده است یا نه و یا فرزندان و خانواده اش را در پیش چشمش می کشند و...).
21. و فریفته شود فریفته شده (نیرنگها زیاد شود).
22. تحرکها و فعالیتها زیاد شود (برای به دست آوردن مختصر چیزی بایستی سخت کار کند و به اصطلاح جان بکند).
23. افراد بر حق محاصره و پایین نگهداشته شوند (خاموششان نگه دارند).
24. و زمامدار مطاع ناتوان شود (چه رسد به زمامدار غیر مطاع با توجه به شدت مشکلات).
25. و تاریک شود شعاع (آفتاب) (شعاع حق تاریک شود و کسی به آن توجه نکند).
26. و گوشها کر شود (صدای حق را نشنوند).
27. و پاکدامنی رخت بر بندد.
28. و انصاف از بین برود.
29. و شیطان چیره گردد.
30. و نافرمانی بزرگ شود (مردم گناهان بزرگ انجام دهند).
31. و زنان زمامداری کنند و حکم برانند.
32. و رویدادها بزرگ به وقوع پیوندد (قحطیها، زلزله ها و نابودی انسانها بر اثر سلاحهای مخرب و نابودکننده مثل سلاحهای اتمی و شیمیایی).
33. و دمنده ها بدمند (با سمپاشیها افکار را مسموم کنند).
34. و خواهشها مختلف و گوناگون شود (هر کس سازی می زند و به سازی می رقصد).
35. و بلاها و سختیها بزرگ شود.
36. و شکوائیه ها و گلایه ها سخت شود.
37. و دعوا پیوسته باشد.
38. و متجاوز تجاوز کند.
39. و به خشم آینده به خشم آید (در نتیجه، مردم شورش کنند).
40. و سخت گیرندگان خونریزی و جنگ کنند.
41. و ملحد و طعنه زنندگان در دین سخن گویند.
42. و بیابان به زوزه و فریاد در آید (یا بیابانها خشک شوند و طراوت خود را بر اثر جنگ و خونریزی از دست بدهند).
43. و فریاد برآورند زمامداران.
44. و به هدف زننده چیره شد.
45. و عمل کرد زایل کننده.
46. و زمین لرزید.
47. و واجب الهی تعطیل شد.
48. و امانت گرفته شد و پرداخت نشد.
49. و خیانت آشکار شد.
50. و از محافظت و مراقبت ترسیده شد (افرادی که خود را از گناه باز می دارند و خود را در برابر گناه و امور مشتبه کنار می کشند کارشان مورد قبول نباشد).
51. کمبود شدت گیرد (کمبود باران و نعمتها).
52. و فزونی و بسیاری به هراس اندازد (بسیاری قحطی و گرسنگی).
53. و حرامزادگان به پا خاستند.
54. و نیکان و اولیاء نشستند و ایستادند (دست کشیدند یا اینکه نتوانستند کاری انجام دهند).
55. و ثروتمندان پلید شوند.
56. و شقاوتمندان به آرزوهای خود دست یافتند.
57. و کوهها انحراف پیدا کردند (یا اشاره به علما است که همانند کوه اند و دچار انحراف می شوند و یا اینکه عبارت «مالت الاجیال» است و جمع «جیل» یا «یاء» یعنی گروهها و طوایف و دسته ها منحرف شدند).
58. و امور شبیه به هم، همشکل شوند (و تشخیصشان مشکل شود).
59. و سوزانده و نابود شوند غربال (ملاک تشخیص حق از باطل از بین برود).
60. و از کمال منع شود (کسی که می خواهد به کمال برسد برایش مانع تراشی می شود).
... پس، در زمانی که این علائم واقع شد مردمانی خروج می کنند که گناه و جنایاتی را مرتکب می شوند (و اگر عبارت «الحرائر» با «حاء» مهمله باشد یعنی تجاوز به زنان و دوشیزگان می کنند) و مالک می شوند «جزائر» را (جزیره ها را) و نیرنگها به کار می برند و خراسان را خراب می کنند و دگرگون می سازند حلسان را (یا اسم جایی است یا جمع «حلس» به معنای اینکه باز می گردانند خانه نشینان را از خانه نشینی) و دژها و مواضع دفاعی مستحکم را ویران می کنند و آشکار می سازند آنچه را که مصون و محفوظ مانده بود و می چینند (و قطع می کنند) شاخه ها را و فتح می کنند عراق را و باز می دارند از شکاف و دو دستگی با (ایجاد ترس و) خونریزی (یعنی هر صدای مخالف را به سرعت در نطفه خفه می کنند یا مراد این است که می مکند و سوء استفاده می کنند از شکاف و ایجاد اختلاف بین گروهها با خونی که ریخته می شود). [46] پس، در آن هنگام انتظار بکشید ظاهر شدن صاحب الزمان را؛ یعنی مراقب باشید و چشم و حواستان را متوجه امام زمان کنید که بزودی ظهور خواهد فرمود.
اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و ارفع موانع الظهور یا من الیه تصیر الامور بحق محمد و آله علیهم السلام.
امیرمؤمنان علیه السلام و خطبه ذی قار و علائم آخرالزمان
فبعث الله عزوجل محمدا صلی الله علیه و آله و سلم بذلک ثم انه سیاءنی علیکم من بعدی زمان لیس فی ذلک الزمان شیی اخفی من الحق و لا اظهر من الباطل و لا اکثر من الکذب علی الله تعالی و رسوله صلی الله علیه و آله و سلم و لیس عند اهل ذلک الزمان سلعة ابور من الکتاب اذا تلی حق تلاوته و لا سلعة انفق بیعا و لا اغلی ثمنا من الکتاب اذا حرف عن مواضعه و لیس فی العباد و لا فی البلاد شیی هو انکر من المعروف و لا اعرف من المنکر و لیس فیها فاحشة انکر و لا عقوبة انکی من الهدی عند الضلال فی ذلک الزمان فقد نبذ الکتاب حملته و تناساه حفظته حتی تمالت بهم الاهواء و توارثوا ذلک من الاباء و عملوا بتحریف الکتاب کذبا و تکذیبا فباعوه بالبخس و کانوا فیه من الزاهدین فاالکتاب و اهل الکتاب فی ذلک الزمان طریدان منفیان و صاحبان مصطحبان فی طریق واحد لا یاءویهمامور و فحبذا ذانک الصاحبان واها لهما و لما یعملان له فاالکتاب و اهل الکتاب فی ذلک الزمان فی الناس ولیسوا فیهم و معهم و لیسوا معهم و ذلک لان الضلالة لاتوافق الهدی و ان اجتمعا وقد اجتمع القوم علی الفرقة و اقترقوا قواعن الجماعة قد ولوا امرهم دینهم من یعمل فیهم بالمکر و المنکر و الرشا و القتل کانهم ائمة الکتاب ولیس الکتاب امامهم لم یبق عندهم من الحق الا اسمه و لم یعرفوا من الکتاب الا خطه وزبره یدخل الداخل لما یسمع من حکم القرآن فلا یطمئن جالسا حتی یخرج من الدین ینتقل من دین ملک الی دین ملک و من ولایة ملک الی ولایة ملک و من طاعة ملک الی طاعة ملک و من عهود ملک الی عهود ملک فاستدرجهم الله تعالی من حیث لایعلمون و ان کیده متین بالامل و الرجاء حتی توالدوا فی المعصیة ودانوا بالجور و الکتاب لم یضرب عن شیی منه صفحا ضلالا تائهین قد دانوا بغیر دین الله عزوجل وادنوا لغیر الله مساجدهم فی ذلک الزمان عامرة من الضلالة خربة من الهدی (قد بدل فیها من الهدی) فقراؤ ها و عمارها اخائب خلق الله و خلیقته من عندهم جرت الضلاله و الیهم تعود فحضور مساجدهم و المشی الیها کفر بالله العظیم الا من مشی الیها و هو عارف بضلالهم فصارت مساجدهم من فعالهم علی ذلک النحو خربة من الهدی عامرة من الضلالة قد بدلت سنة الله و تعدیت حدوده و لا یدعون الی الهدی و لا یقسون الفی و لا یوفون بذمه یدعون القتیل منهم علی ذلک شهیدا قد اتو الله بالافتراء و الجحود و استغنوا بالجهل عن العلم و من قبل ما مثلوا بالصالحین کل مثله و سموا صدقهم علی الله فریة و جعلوا فی الحسنة العقوبة السیئة و قد بعث الله عزوجل الیکم رسولا من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤ منین رؤ ف رحیم صلی الله علیه و آله و سلم و انزل علیه کتابا عزیزا لایاءتیه الباطل من بین یدیة و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید قرآنا عربیا غیر ذی عوج لینذر من کان حیا و یحق القول علی الکافرین فلا یلهینکم الامل و لایطولن علیکم الاجل فانما اهلک من کان قبلکم امد اءملهم و تغطیة الاجال عنهم حتی نزل بهم الموعود. [47] .
خداوند برای هدایت و ارشاد شما پیامبرش را مبعوث به رسالت فرمود و بدانید که بعد از من دورانی خواهید داشت که در آن چیزی پنهان تر از حق نیست و نیز در آن زمان روشن تر از باطل چیز دیگری نخواهد بود. در این عصر، دروغ بستن بر خدا و پیامبرش از هر چیزی بیشتر است. در این زمان متاعی کم ارزش تر از قرآن خدا در نزد این مردم نیست، در صورتی که قرآن را بحق بخوانند و به آن عمل کنند، هیچ متاعی از نظر ارزش به پای کتاب خدا نمی رسد، اگر تحریف شود و برخلاف حق تفسیر گردد، به تحقیق، سودجویان از آن استفاده می کنند. در این زمان و در میان مردم شهرها هیچ چیزی از معروف (کارهای خوب و خداپسند) زشت تر و منکرتر، و هیچ کاری و عملی از منکر (گناه) زیباتر نیست. در نظر مردم گمراه این زمان هیچ راهی بدتر از رفتن به راه حق نیست (پیمودن راه بندگی به معنی واقعی). در این عصر است که دانایان به قرآن آن را پس پشت می اندازند و نگهبانان قرآن آن را به دست فراموشی می سپرند (البته در عمل نه به زبان) و هوای نفس آنها را به این سو و آن سو می کشد و این انحرافی است که آن را از پدران خود به ارث برده اند. آنان به دروغ قرآن را تحریف و تفسیر می کنند و حقایق آن را خلاف واقع دانسته، آن را به بهای کمی می فروشند و نسبت به آن بی رغبت اند. پس، قرآن و اهل قرآن در این عصر رانده شده از اجتماع هستند و در عین اینکه (بسیار کم اندو) در میان مردم از لحاظ ظاهری حضور دارند در مغنا بیرون و بیگانه از این جامعه اند، و در حقیقت، به تبعید شدگان شباهت دارند و کسی به آنها (قرآن و اهل آن) مکان نمی دهد (آنان را تحویل نمی گیرد). آفرین بر این دو یار موافق (یعنی قرآن و پیروان واقعی آن). در این زمان قرآن و اقلیت عامل به آن ظاهرا در میان جامعه هستند، اما در واقع بیرون از این مردم زندگی می کنند؛ زیرا راه سعادت و راه شقاوت و گمراهی یکسان نیستند اگر چه با هم در یک جا جمع شوند. مردم این زمان گرفتار جدایی و نفاق و از هماهنگی با حق بر حذرند و امور دینی و دنیوی خود را با افرادی برگزار می کنند که کارشان نیرنگ و زشتکاری و رشوه خواری و کشتار انسانهاست گویی خود را پیشوای قرآن می دانند و عملا از رهبری قرآن محروم اند. از حق در میان آنها جز نامی و از قرآن جز جلد و کاغذ و نوشته های آن نمانده است. در این جامعه صدای قرآن و احکام آن بر می خیزد و بعضی به آن علاقه مند می شوند و در مجلس می نشینند، ولی آرام نگرفته از مجلس بیرون می شوند در حالی که از دین اسلام بیرون رفته اند (دیدن خلافها و شنیدن آن) از دین پادشاهی به مذهب حکمران دیگر می روند، همین طور از سوی این حاکم به سوی آن فرمانروا و از سوی آن حکومت به سوی حکومت دیگر و از فرمانبری حکمرانی دیگر در رفت و آمدند (آری، چون پناهگاه اصلی «دین» را از دست داده اند). خداوند آنها را گرفتار استدراج خود می کند، یعنی به بدبختی و عقوبت خود می کشاند، اگر چه به ظاهر سرگرم دنیای خود هستند و به اصطلاح با خوشی زندگی می کنند و به راستی که آرزوها و امیدهای بیجا زندگی آنها را فرا می گیرد تا آنجا که فرزندانی در معصیت به وجود می آورند (نسل آینده را پدید می آورند). در مقابل ناحق سر تسلیم خم می کنند و در عین حال خود را دیندار می دانند (آری، دین دلخواه اهل دنیا، نه آن دینی که خداوند فرستاده است).
مساجد این مردم در این زمان از نظر ساختمان (کاشی کاری، فرشهای قیمتی، بخاری، کولر و امثال اینها) آباد، اما از هدایت مردم به دین واقعی ویران است (تبلیغات درست برخلاف آنچه در واقع هست پیاده می شود). خوانندگان قرآن و آبادکنندگان مساجد زیانکارترین و ناکام ترین خلق خدایند. اینان سرچشمه گمراهیها هستند و بازگشت ضلالت و گمراهی نیز به سوی خود آنها خواهد بود. شرکت در مساجد اینها کفر به خداوند بزرگ است مگر برای آن افرادی که نسبت به گمراهی آنها شناخت داشته باشند. بر اساس اعمال نادرست متصدیان امور دینی، مساجد، این پایگاه دینی، از نظر تقوا خراب و انباشته از گمراهی می شود و سنتهای خداوندی را مبدل می سازند و حدود الهی را تغییر می دهند و مردم را به راه راست نمی خوانند و در آمد کشور اسلامی و اموال بیت المال را به صاحبان واقعی اش، یعنی مستحقان نمی دهند بلکه آن را در راه نامشروع و جنگ و خونریزی به مصرف می رسانند و در ارتباط با پناهندگان اسلام پیمان شکنی می کنند و کسانی را که در این مسیر ناحق از آنها کشته می شوند شهید می نامند و به خداوند افترا می بندند و او را انکار می کنند و از دانش به خاطر نادانی خود روی بر می گردانند. در گذشته هم کسانی همچون اینان بودند که بندگان خوب خداوند را شکنجه می دادند و آنها را مثله می کردند (یعنی گوش و بینی آنها را می بریدند) و گفتار آسمانی و بر اساس مصلحت آن افراد را که از طرف خداوند می گفتند دروغ و ناحق می انگاشتند و در برابر کار خوب و شایسته کیفرهای ناصواب مقرر می کردند و حال آنکه خداوند پیامبری را از میان شما مبعوث کرد که نمی تواند رنج شما را ببیند (یعنی خوشی و رفاه شما را طالب است و همه مسلمانان را دوست می دارد) و بر این پیامبر کتابی نازل شده است که نظیر ندارد (چون که جوابگوی تمام خواسته ها و نیازمندیهای علمی، اقتصادی، صنعتی، کشاورزی، تجاری، دامپروری، نظامی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و سایر نیازهای دیگر شماست). خداوند وعده فرموده است که باطل به هیچ نحو نمی تواند به قرآن حمله ور شود و تحریف در آن راه نمی یابد (از پیش رو و پشت سر، خداوند نگهبان قرآن است) و با اینکه از تمام گذشته ها خبر داده کوچکترین خلافی در آن دیده نشده است و تاریخ دنیا نیز بر آن گواهی می دهد...
از خداوند بزرگ تقاضا دارم که همه مسلمانان جهان به ویژه شیعیان آن حضرت را موفق به انجام و عمل کردن به دستورات دنیا و نیز دوری از کجرویها بفرماید. آمین یا رب العالمین.
علی علیه السلام و فتنه های پیش از ظهور
یظهر فی شبهة لیستبین فیعلو ذکره و یظهر امره و ینادی باسمه و کنیته و نسبه و یکثر ذلک علی افواه المحقین و المبطلین و الموافقین والمخالفین لتلزمهم الحجة بمعرفتهم به علی انه قد قصصنا و دللنا علیه و نسبناه و سمینا و کنیناه و قلنا سمی جده رسول الله و کنیه لئلا یقول الناس ما عرفنا له اسما و لا کنیة و لا نسبا و الله لیتحقق الایضاح به و باسمه و کنیته علی السنتهم حتی لیسمیه بعضهم لبعض کل ذلک للزوم الحجة علیهم ثم یظهره الله کما وعد به جده صلی الله علیه و آله و سلم فی قوله عزوجل «و هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون». [48] .
آنگاه که فتنه ها و شبهات جامعه را فراگیرد امام عصر (روحی له الفداء) ظاهر می شود. (همه جا از قیام او سخن گفته می شود و مانند خورشید فروزان می درخشد). در میان آسمان و زمین او را به نام کنیه و نسب یاد می کنند و نام عزیزش در محافل دوست و دشمن و مردم باایمان و بی ایمان نقل می گردد تا حجت بر همگان تمام شود و جامعه او را بشناسد و ما پیوسته نام و نشان او را اعلام کرده ایم (در کتابها و در سخنان) و گفته ایم که او همنام جدش خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم و هم کنیه اوست تا کسی نگوید که من نام و نسب و کنیه او را نمی دانستم. به خدا سوگند آنقدر نام و نسب و کنیه او بر زبان مردم جاری می شود تا دیگر برای کسی ابهامی نماند. اجرای این برنامه ها یکسره برای این است که حجت بر همگان تمام شود. آنگاه خداوند امر به ظهورش می فرماید، چنانکه در آیه شریفه «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون» [49] به جدش خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم وعده فرموده است که باید دین مقدس اسلام بر تمام ادیان غلبه و پیروزی داشته باشد اگر چه دشمنان خداوند نخواهند.
عن امیرالمؤ منین علیه السّلام: ان لنا اهل البیت رایة من تقدمها سرق و من تاءخر عنها زهق و من تبعها لحق یکون مکتوبا فی راءیته «البیعة لله». [50] .
حضرت امیرالمؤ منین علی بن ابی طالب علیه السّلام می فرماید: برای ما اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرچمی هست که هر کسی بر آن سبقت بگیرد دزدیده می شود (استعمارگران و استثمارگران او را می برند و عقایدش را می دزدند کما اینکه تمام سرمایه های معنوی دنیای اسلام را دزدیدند) و هر کسی که عقب بماند از این پرچم، نابود و هلاک خواهد شد و هر کسی که متابعت از این پرچم نمود، سعادتمند و موفق خواهد شد. روی آن پرچم نوشته است «بیعت از آن خداوند است».
اللهم فاجعل بیته خروجا من الغمة واجمع به شمل الامة. [51] .
خداوندا! بیعت با حضرت بقیة الله (علیه السّلام و عجل الله له الفرج) را برای مردم بیرون رفتن از تمام غم و اندوه ها قرار بده و پراکندگی و سرگردانی امت را به اتحاد و اتفاق مبدل فرما.
[1] غیبت طوسی، ص 275.
[2] نوائب الدهور، ص 291.
[3] انعام / 65.
[4] مؤ منون / 115.
[5] بحارالانوار، ج 52 / ص 262 - 264.
[6] الملاحم و الفتن، ص 54.
[7] نوائب الدهور، ص 106.
[8] الملاحم و الفتن، ص 21.
[9] الملاحم و الفتن، ص 52.
[10] الملاحم والفتن، ص 100.
[11] یکی از نامهای حضرت مهدی ارواحنا له الفداء.
[12] نوائب الدهور، ص 131. طبق روایات زیادی مراد از «دابة الارض» حضرت علی علیه السلام است (ناشر).
[13] نوائب الدهور، ص 146.
[14] نوائب الدهور، ص 166.
[15] نوائب الدهور، ص 170.
[16] نوائب الدهور، ص 168.
[17] هود / 15.
[18] شوری / 20.
[19] کهف / 110.
[20] زخرف / 67.
[21] نساء / 135.
[22] لیل / 20.
[23] الزام الناصب، ج 2، ص 150 - 152.
[24] آنگاه آیاتی از قرآن تلاوت فرمودند از سوره «تبارک». طالبان به شرح آیات مراجعه نمایند.
[25] روزگار رهایی، ص 450.
[26] همان ماءخذ، ص 451.
[27] همان ماءخذ، ص 452.
[28] همان ماءخذ، ص 453 و 454.
[29] همان ماءخذ، ص 467.
[30] بحار، ج 53، ص 10.
[31] روزگار رهایی، ص 429.
[32] همان ماءخذ، ص 554.
[33] الامام المهدی (عج) من المهد الی الظهور، ص 365.
[34] بحارالانوار، ج 52 / ص 266.
[35] اختصاص مفید، ص 207.
[36] با این تفاوت که جناب ایوب تقریبا هفت سال در مصائب و بلاها صبر کرد، اما حضرت مهدی ارواحنا له الفداء بیش از یکهزار و صد و چهل و چند سال در مقابل همه مصائب و سختیها و هجوم دشمنان و تبلیغات مسموم منافقان و معاندان صبر کرده اند تا زمانی که خداوند فرمان ظهورشان را امضاء فرماید.
[37] بحارالانوار، ج 52 / ص 193.
[38] اثباة الهداة، ج 7 / ص 414.
[39] اشاره به شخصیت مادر مکرمه حضرت بقیة الله، حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها، فرموده اند.
[40] غیبت نعمانی، ص 278.
[41] کمال الدین، ج 2، ص 654.
[42] الملاحم و الفتن، ص 59.
[43] همان ماءخذ، ص 35.
[44] قابل توجه اینکه خطبه مزبور با تفاوتهایی نقل شده است، از جمله در خود الزم الناصب (ج 2 / ص 213 و سپس در ص 232). ضمنا در مورد ترجمه، آنچه که به ذهن نزدیکتر می آمد ذکر شد و ممکن است معانی دیگری هم از آن بتوان استفاده کرد، که حتما نیز چنین است و ما به خاطر عدم اطاله کلام آنها را ذکر نکرده، این کار را به خود خوانندگان پژوهشگر واگذار نمودیم. همچنین، باید متذکر این نکته شد که خطبه مورد بحث دارای مضامین بسیار عالی است و گویا اصلا طوری القاء شده که احتمالات مختلف در آن مطرح و ملحوظ گردد، و به اصطلاح، استعمال لفظ در اکثر از معنی که نزد محققان صحیح است در اینها انجام شده، یعنی هر فقره چندین معنی دارد.
[45] الزم الناصب، ج 2 / ص 181.
[46] شاید هم کلمه مزبور «شقاق» به ضم «شین» باشد به معنای مرضی که در پای چارپا پیدا می شود و او را از رفتن و دویدن باز می دارد، که کنایه از این است که اگر در جایی به مانعی برخورد کردند، با خونریزی هم که شده است خود را از آن مانع عبور می دهند و هیچ ابایی از هیچ کاری ندارند.
[47] روضة کافی، ج 2 / ص 359 - 362.
[48] روزگارهایی، ص 459.
[49] توبه / 33.
[50] روزگارهایی، ص 461.
[51] همان ماءخذ و صفحه.
۰۱/۱۰/۱۸
۰
۰
شایان عزیزی